-
.......
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1398 00:21
گاهی تمام تلاشت رو می کنی تا بتونی بگی که داری عوض می شی گاهی تمام تلاشت رو می کنی تا بتونی بگی که چقدر همه چیز عوض شده گاهی تمام تلاشت رو می کنی تا بفهمونی که ..... تمام تلاشت رو می کنی اما مشکل اینجاست که کسی متوجه نمی شه ..................
-
تحول
شنبه 17 فروردینماه سال 1398 08:37
امروز شنبه است بذار این یه شنبه متحول شده باشه میخوام امروز با خودم هزار بار تکرار کنم که چقدر خودم رو دوست دارم می خوام خودم رو خیلی خیلی دوست داشته باشم تا بتونم به تو ثابت کنم که دوستت دارم .... ............... .................... از دریا نترس آنم که من در قلب تو جان می دهم دریا بشی زیبای من غرق نگاهت می شوم مغرور...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردینماه سال 1398 22:00
انتظار مزخرفترین اتفاقه و من الان منتظرم انتظار همراه با یه دلشوره مزخرف
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1398 22:00
دلم لک زده برای نوشتن نوشتن برای تو .... دلم لک زده برای خوندن خوندن برای تو .... دلم لک زده برای دیوونه بازی .... ولی مشکل اینجاست که من خیلی عوض شدم .... اونقدر که قادر به انجام هیچ کدوم از اینا دیگه نیستم
-
لالایی
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1398 22:00
... حالا من موندم و یک کنج خلوت که از سقفش غریبی چکه کرده تلاطم های امواج جدایی زده کاشونه مو صد تکه کرده دلم می خواست پس از اون خواب شیرین دیگه چشمم به دنیا وا نمی شد میون قلب متروکم نشونی دیگه از خاطره پیدا نمی شد صدام غمگینه از بس گریه کردم ازم هیچ اسم و هیچ آوازه ای نیست نمی پرسه کسی هی! در چه حالی؟ خبر از آشنای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1398 02:16
نوروز رسما تموم شد... سال هم دیگه کهنه شد... نمی دونم چرا فکر کردم شروع امسال با سالهای دیگه فرق داره ... .......... ............. روزها پشت هم می یان و تنها رهآوردشون برای من ترس و آشفتگی بیشتره
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1398 22:00
هوای حوصله خیلی خیلی ابریه .........................
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1398 22:00
بوی خوش غذا که تو خونه می پیچه، انگاری روح زندگی برمی گرده تو خونه حالم عوض می شه، خاطره ها از لایه های زیر مغزم سرک می کشن که ببینن می تونن خودشون رو نشون بدن یا نه ... الان چند روز شده؟ کار از روز گذشته، به سال و سالها رسیده ... نمی دونم اول من با زندگی قهر کردم یا اون با من .... چرا الان هیچ کدوم پیش قدم نمی شیم...
-
مو به مو
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1398 22:00
درست لحظه ای که تصمیم می گیری یه لگد بزنی و همه چی رو همچین خراب کنی جوری که انگار اصلا از اول چیزی نبوده یه پیغام ساده اما پر از معنی مثل آب روی آتیش عمل می کنه .... انگار که یهو یه تیکه آهن داغ رو بندازی توی آب سرد .... یه صدای فس بلند، یه بخار عظیم و تمام .... نمی دونی این آرامش چقدر دووم می یاره ولی هر چی که باشه...
-
تکرار مکررات
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1398 22:00
دکمه قطع تلفن رو که می زنم چشمم می مونه روی صفحه فقط ۴۵ ثانیه ...... انجام وظیفه های دردناک .... که چیزی جز عذاب برای من نداره .... همه کمر همت بستن که آزارم بدن .... ................. ..................... ........................... دلم تنگه برای دل تپیدن نشستن مرگ تنهایی رو دیدن ببین اینجا ببین اینجا اسیرم بمون...
-
تنها
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1398 22:00
هوا بی اندازه سرده سردمه ولی آهسته راه می رم تاریکی مطلق، گاهی یه ماشین رد می شه نورش رو قبرها منعکس می شه، گاهی هم یه چراغی یه مسافت جزیی رو روشن می کنه یه سکوت خاص .... هممون شکل همیم وسعت تنهایی بیداد می کنه و من ... درست همین قدر تنها ... اولین پنج شنبه دلگیر سال جدید ...
-
تو
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1397 03:24
متنفرم از این که تو بهترین روزها و ساعتها و لحظه ها سهم من از تو فقط چند ثانیه حرف پشت تلفن با کیلومترها فاصله است .......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1397 22:00
از اینجایی که من هستم تموم شهر معلومه کنارم خیلی ها هستن، دلم پیش تو آرومه به من بدبین نشو هرگز، بگو چی بوده تقصیرم؟ به جز آرامش و حسی که از صدات می گیرم بدبین شدی چرا؟ باور نمی کنی تنهایی من و کمتر نمی کنی طوفان نشو من و یک قاصدک نکن من عاشق توام، یک لحظه شک نکن
-
ترس
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1397 22:00
ترسیدن مزخرف ترین اتفاق زندگیه ترس از رفتن، موندن، تنهایی، سختی ... هر کدومش به تنهایی می تونه یه آدم و زیر و رو کنه... اما بدترین نوع ترس، ترسیدن از اتفاقیه که هنوز نیفتاده، شاید هیچ وقت هم نیفته ولی وقتی ترسش تو دلت خونه کرد دیگه آرامش نداری ....
-
...
شنبه 25 اسفندماه سال 1397 22:00
کمی با من مدارا کن صبوری کن، تحمل کن من گم را تو پیدا کن ..............
-
بارون
جمعه 24 اسفندماه سال 1397 22:00
تو ماشین منتظر نشستم برای این که حوصلم سر نره آهنگ های گوشی رو بالا و پایین می کنم حواسم پرت شیشه جلو می شه قطره ها اینقدر قشنگ خودشون رو می کوبن به شیشه و بعد آروووم سر می خورن پایین یه صدای گوش نواز ... یادم نیست آخرین بار کی اینجوری آروم نشستم و بارون رو تماشا کردم چشمام و می بندم، دلم می خواد فقط بشنوم ... همه از...
-
و اما عشق
جمعه 24 اسفندماه سال 1397 22:00
گوشه خیابون، پشت دریه بانک نشسته و ماندولین اش رو بغل زده فرانسه رو خیلی روون می خونه، هر چند که من چیزی سر در نمی یارم یه مکثی می کنه و انگلیسی می خونه، دست و پا شکسته یه چیزهایی ازش می فهمم هر چند که خوندن فرانسوی اش با این که هیچی نفهمیده بودم بیشتر به دلم نشسته آخرش فارسی می خونه ... موهای زیادی کوتاهش از زیر...
-
....
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1397 22:00
با عجله اومدم خونه که لباس عوض کنم و سریع دوباره برم می خواستم کلید بندازم و در رو باز کنم که یه تیکه کاغذ روی در خونه بغلی توجهم جلب کرد می شد حدس زد چیه اما عین احمق ها تو ذهنم می گفتم احتمالا چیز دیگه ای روش نوشته دوبار خوندمش ... از خودم بدم اومد اینقدر تو حال و هوای خودمم که حواسم به هیچی دیگه نیست ... حتی رفتن...
-
زمان
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1397 22:00
هر کاری زمان خاص خودش رو داره اگه تو همون زمان تونستی انجامش بدی، بردی اگر نه باختی .... ممکنه سالها بعد موفق بشی اون کار رو دوباره انجام بدی اما مطمئنا دیگه حال و حس و اون شور و فتور چند سال قبل رو نخواهی داشت ....
-
آرامش
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1397 22:00
قفل گل سرم با یه صدای تق ظریف باز می شه و موهام آشفته و وحشی تو دست باد رها می شه سرش آرووم ما بین موهام قرار می گیره می خوام غر بزنم اما پشیمون می شم من به آرامش آغوشش احتیاج دارم و اون به آرامش میون عطر موهای من ... هر دو پی یه آرامشیم پس بی خیال مرزها ... .................... ........................... نفس بکش...
-
یادآوری
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1397 22:00
با دلیل و بی دلیل شیرجه زدم تو حوضچه خاطرات سیزدهم تیرماه سال نود و یک ...
-
دریا
شنبه 11 اسفندماه سال 1397 22:00
شدم مدل دریا یه لحظه اینقدر جوش و خوروش دارم، عصبی می شم و خودم و مثل یه موج سنگین می کوبونم به این ور و اون ور، یه لحظه هم آرووم می شم مثل زمانی که دست نسیم آروم با آب بازی می کنه و باعث می شه یه موج خیلی آروم با یه صدای دلچسب بیاد و از روی ماسه ها رد بشه ... مثال تور ماهی ها، تار دلم ز هم گسسته می خوام بگیرم، دامنت...
-
گل سرخ
جمعه 10 اسفندماه سال 1397 22:00
گل سرخ عزیز من به هر گلخانه ای باشی بدان رویای یک گلدان همیشه با تو خواهدبود ... تو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتما تب یک عشق بی پایان همیشه با تو خواهد بود ...
-
آینده
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1397 13:35
نمی دونم سال دیگه این موقع چه وضعیتی دارم حتی نمی تونم یک لحظه اش رو هم تصور کنم که آینده چه روزهایی رو برام کنار گذاشته به هر حال هر جایی که باشم دیگه نمی تونم از پنجره های این خونه به حیاط نگاه کنم و شاهد سبز شدن باغچه ها باشم، دیگه نمی تونم جایی رو که آروم خوابیده بودی رو ببینم ، دیگه نمی تونم به پله ها نگاه کنم...
-
اسفند
شنبه 4 اسفندماه سال 1397 22:00
همه ماه های سال یه جوری خاصن مثلا فروردین به نظرم روزهای فروردین یه جورایی خرامون خرامون حرکت می کنه، انگاری می خواد تموم جلوه های بهار رو یواش یواش نشون بده، اصراری به تموم شدن نداره انگاری روزها کش می یان اما نقطه مقابلش اسفند درست عین اسفند روی آتیش که سریع دود می شه و می ره هوا و فقط یه رایحه ازش باقی می مونه و یه...
-
تضاد
جمعه 3 اسفندماه سال 1397 22:00
در عین نارضایتی از خودم راضیم از اون حس های احمقانه که تو رو بین زمین و هوا معلق نگه می داره از اون حس هایی که نا خواسته رو صورتت نقش یه نبودن توی جمع رو ترسیم می کنه از اون حس هایی که دلت می خواد کسی پیشت باشه و محکم بغلت کنه تا یا کاملا راضی بشی یا ناراضی مطلق تا زور کدومشون بچربه ...
-
تلخ
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1397 22:00
زمان خیلی کمه اونقدر کم که فقط زمان داری بوی یه عطر تلخ رو گوشه ذهنت ثبت کنی و نگه داری ... شاید یه روزی، یه جایی دوباره این بو به مشامت برسه ... اونوقت یا در اوج خوش شانسی دوباره می بینیش یا فقط یه مشت خاطره جلوی چشمات رژه می رن ... زمان کم برای ثبت یک تلخی ...
-
نذر
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1397 22:00
اونقدر با انگشت اشاره ام دور فنجون قهوه دایره کشیده بودم که اگه فنجون رو از جلوم بر می داشتن می تونستم رو هوا یه دایره فرضی رو با همون قطر رسم کنم ...باید حرف می زدم ولی قبلش باید فکرم رو سر و سامون می دادم ... نقل من نقل همون بیت غزل حافظ بود: از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کزان میانه یکی کارگر شود نمی دونم کی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 بهمنماه سال 1397 22:00
بدون تو سخته به تمام مقدسات سخته ...
-
خونه آرزو
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1397 22:00
.... اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط، گریه کن رو اون نامه که تشنه حرفته به جای نوشتن فقط، گریه کن .... من آلوده ام اما نجاتم نده که آلوده بودن به تو پاکیه واست بهترین ها رو می خوام واسه اولین بار فهمیدمت واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمام و خواب می کنم اگه...