تو

متنفرم از این که 

تو بهترین روزها و ساعتها و لحظه ها

سهم من از تو 

فقط چند ثانیه حرف پشت تلفن با کیلومترها فاصله است .......

از اینجایی که من هستم تموم شهر معلومه

کنارم خیلی ها هستن، دلم پیش تو آرومه

به من بدبین نشو هرگز، بگو چی بوده تقصیرم؟

به جز آرامش و حسی که از صدات می گیرم

بدبین شدی چرا؟ باور نمی کنی

تنهایی من و کمتر نمی کنی

طوفان نشو من و یک  قاصدک نکن

من عاشق توام، یک لحظه شک نکن

ترس

ترسیدن مزخرف ترین اتفاق زندگیه

ترس از رفتن، موندن، تنهایی، سختی ...

هر کدومش به تنهایی می تونه یه آدم و زیر و رو کنه...

اما بدترین نوع ترس، ترسیدن از اتفاقیه که هنوز نیفتاده، شاید هیچ وقت هم نیفته ولی وقتی ترسش تو دلت خونه کرد دیگه آرامش نداری ....


...

کمی با من مدارا کن

صبوری کن، تحمل کن

من گم را تو پیدا کن ..............

بارون

تو ماشین منتظر نشستم

برای این که حوصلم سر نره آهنگ های گوشی رو بالا و پایین می کنم

حواسم پرت شیشه جلو می شه

قطره ها اینقدر قشنگ خودشون رو می کوبن به شیشه و بعد آروووم سر می خورن پایین

یه صدای گوش نواز ...

یادم نیست آخرین بار کی اینجوری آروم نشستم و بارون رو تماشا کردم

چشمام و می بندم، دلم می خواد فقط بشنوم ...

همه از دور می شنیدن بغض دریا تو صدامه

همشون به هم می گفتن غم دنیا تو نگامه

همه درهاشون رو بستن

تنها موندم زیر بارون

تنهایی گاهی یه مرزه بین آزادی و زندون

از نفس افتاده بودم اومدی، راهم و گم کرده بودم اومدی

جاده خالی و بدون نور ماه 

ماهم و گم کرده بودم اومدی ...

در ماشین که باز می شه، سوز سردی می یاد تو 

چشمام و  باز می کنم

کاش می تونستم حال خوشم و منتقل کنم ...