برای تو که می دانم هنوز هم منتظری ...

 

 

می خواهم گذشته را به گذشته بسپارم و آینده را بی خیال شوم و در حسرت یک بوسه در حال زندگی کنم٬ اما حسرت بدون گذشته بی معنی است ... 

می خواهم گذشته را به آتش بکشم٬ آینده را نابود کنم و در انتظار دیدنت حال را سپری کنم٬ اما انتظار با خاکسترهای گذشته بی معنی است ... 

پس دفتر گذشته را ورق ورق می کنم٬ به انتظار آینده یک حال مبهم و خوف انگیز را تجربه می کنم که شاید فردا از آن من باشد٬ شاید فردا مجالی باشد برای با تو بودن ٬ شاید فردا ...

من و ...

ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن 

ای که حرفای قشنگت من و آشتی داده با من 

من و گنجیشک های خونه دیدنت عادتمونه  

به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه  

باز می یایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی  

من و گنجیشک های می میریم تو اگه خونه نباشی  

همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفهام 

بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفسهام 

عطر حرفهای قشنگت عطر یک صحرا شقایق  

تو همون شرمی که از اون سرخ گونه های عاشق 

شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی

بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربائی 

من و گنجیشک های خونه دیدنت عادتمونه 

به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه ... 

 

لعنت به این جمعه ها ... خیلی وقت بود اختیار اشکهام رو به دست گرفته بودم اما ... این آهنگ و حال و هوای من ...

پست های بو دار (۵)

وقتی از اینجا می ری ینگه دنیا بعد ازت می پرسن چی کاره حسنی؟؟؟؟ 

همه چی رو می بری زیر سوال حتی پدر و مادر و مملکتت رو ... بعد که دلت تنگ می شه و بر می گردی می ری خدمت AGHA و یه غلط کردنم نامه هم امضا می کنی ...  

اما الان این پدرته که باید دنبال مهری بدوئه که دبی روی پرونده ات زده 

مرگ مشکوک ا.ح.م.د *ر.ض.ا.ی.ی(لینک مرتبط)

پست های بو دار (4)

صبحی بهش می گم اسرائیل دیگه جدی جدی می خواد حمله کنه 

یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم می کنه و می گه باور نکن از این حرفها زیاد می زنه 

عصری خبر انفجار رو که می شنوه همون جوری که داره از ترس قبضه روح می شه می گه فکر کنم اسرائیل زد ...