-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 تیرماه سال 1398 20:15
دلم برای تو تنگ شده است اما نمی دانم چه کار کنم آرام میگریم حال آدمی را دارم که می خواهد به همسر مرده اش تلفن کند، اما نمی کند چرا که به خوبی می داند در بهشت گوشی ها را بر نمی دارند.. رسول یونان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 تیرماه سال 1398 22:00
مدتها بود که شماره خونه رو نگرفته بودم دلیلی به این کار نبود چون کسی توی خونه نبود که جوابگوم باشه اما امشب بعد از مدتها از تو خیابون به خونه زنگ زدم و چه لذتی داشت این کار این روزا عجیب حس خوبی دارم یه حس خوب توام با لذت ... کوچکترین اتفاق هم خوشحالم می کنه و این یعنی من حالم خوبه یعنی تلاش هام جواب داده
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیرماه سال 1398 22:00
گفته بودم که دیگه دایره دوستانم رو از این تعدای که هست وسیع تر نمی کنم شکر خورده بوددددم خوشحالم که یه تعدادی دوست به جمع دوستانم اضافه شده که به شدت از کنارشون بودن لذت می برم دوستانی که من رو صمیمانه پذیرفتن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 تیرماه سال 1398 22:00
افسوس که در کنار من خیال تو کم نیست شانه ات کم است ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1398 22:00
این روزها اگه بخوام از یک تا ده به خودم یه نمره ای بدم نمره ام بین هشت تا نه خواهد بود راضیم از خودم و مهم همینه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1398 22:00
گاهی برای حل یه مشکل فقط به یه نفر سوم احتیاج داری نفر سومی که بین تو و اون نفر اول یا اتفاق یا هر چیز دیگه ای قرار بگیره اما همیشه تو این مواقع تنهایی تنهای تنها این یه خوبی هم داره وقتی تنها باشی دستت رو میذاری رو زانوی خودت نه به این حکم که می خوای مستقل عمل کنی، نه دستت رو می ذاری به زانوت و از جات بلند می شی،کمرت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1398 19:00
اصلا نفهمیدم چی شد در این که کلا موضوع رو خیلی دیر گرفتم شکی نیست اما .... شاید اگه هاله چند ماه پیش بودم، واکنشم خیلی بد بود اما امشب فقط یه ذره غر زدم ذات کار مشکلی نداره، زمانش مناسب نیست من باید به خودم فقط فرصت بدم اجباری تو انجامش ندارم، فقط چند ساعت رو به عنوان تجربه می گذرونم و در نهایت به راحتی می گم نه درسته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 تیرماه سال 1398 23:42
با شنیدن صدای ضبط شده ات حجم دلتنگی ام چند برابر شد اونقدر که چشمهام تو کسری از ثانیه پر شد ....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 تیرماه سال 1398 22:00
درد رو با بند بند وجودم حس می کنم اینقدر انگشتهام رو تو هم فشار دادم که دیگه جونی تو دستام باقی نمونده این بار دستهام رو تو هم قلاب می کنم و سعی می کنم بازوهام رو فشار بدم شاید درد کمتری رو تحمل کنم اشکهام از گوشه چشمم پایین می یاد دلش می سوزه ....... انگشتش رو آروم و دایره وار روی پیشونی و ابروهام حرکت می ده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 تیرماه سال 1398 22:00
می دونم این روزا حال دلت خوب نیست اما این نتیجه انتخاب خودته ....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 تیرماه سال 1398 22:00
کی به تو گفته دیگه تو رو نمی خوام با دلی عاشق به دنبالت نمی یام کی به تو گفته دیگه دوست ندارم گل بوسه بر سر رات نمی بارم به من بگو کدوم صدا با تو هنوز عاشقونه می خونه کدوم دل درد آشنا مثل دل من به پات می مونه شبای من بدون تو مثل یه آسمون بی ستاره است بودن تو برای من مثل تولدی دوباره است ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 تیرماه سال 1398 22:00
رخم زرد است و دل در سینه بی تاب خداوندا ز آفاتش نگه دار رخم زرد است و دل دریای خون است خداوندا دلش را مهربان کن رخم زرد است و دل دائم بیقرار است سرم سنگین و دستانم بلرزند خداوندا مرا با او یکی کن ...
-
مرد
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1398 22:00
من نمیفهمم چرا هیچ کس برنمی دارد بنویسد از مردهــا... از چشمها و شــانهها و دستهایشــان از آغوششان از عطر تنشـان، از صدایشــان... پررو میشوند؟ خب بشوند... مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟ مگر ما به اتکــاء همین دستها همین نگاهها همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی سرِپا نماندهایم؟... من بلد نیستم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 تیرماه سال 1398 22:00
به تصمیم بزرگ گرفتم فردا دارم می رم سفر اونم تنها ....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 تیرماه سال 1398 20:11
گاهی بایدصبوری کنی که خیلی سخته ....... این کاریه که من این روزها دارم تلاش می کنم انجامش بدم دارم تلاش می کنم بیشتر یاد بگیرم من دارم تلاش می کنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 تیرماه سال 1398 22:00
مشکل از اونجایی شروع شد که من فراموش کرده بودم که تب تند زود عرق می کنه ....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 تیرماه سال 1398 22:00
چرا دروغ از این هاله جدید می ترسم راحت زده به سیم آخراز یه سری جهات عالی شده اما .... درست مثل یه بچه نوپا گاهی قدم به قدم و به آهستگی و با احتیاط قدم بر می داره به گاه زمین خوردن چند لحظه ای کوتاه مکث می کنه و دوباره به آهستگی بلند می شه گاهی هم چنان سریع حرکت می کنه که هر لحظه احتمال داره به چیزی برخورد کنه اگه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 خردادماه سال 1398 22:00
قسم بر آب و بر آتش قسم به باد و به باران قسم به آسمان و زمینش قسم به کوه و بیابان قسم به نام شقایق قسم به لحظه شکستن یک دل قسم به ما که دل لحظه ای آرام نگرفت ....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1398 22:00
عشقت را رها نکردم دست از پا خطا نکردم جز اسمت صدا نکردم تا ناز تو را خریدم دل از هر کسی بریدم عشقی دیگری ندیدم خورشیدی شدی که هر روز من دور سرت بکردم زیبایی این جهان را در چشمت خلاصه کردم جانا با تمام دنیا از عشق تو گفته بودم افسوس عاشقم نبودی از یاد تو رفته بودم ... ( حجت اشرف زاده )
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 خردادماه سال 1398 22:00
آروم نشستم و دارم آ هنگ گوش می دم یه سوسک شبرنگ از دیشب کنج تراس جا خوش کرده و الان اصراری داره از گوشه نرده ها بره بالا دارم به تو فکر می کنم که می بینم سوسکه برعکس افتاده رو زمین، از جام بلند می شم و باوجود چندش توام با ترس به حالت عادی برش می گردونم، تلاشش رو می کنه که دوباره از نرده بره بالا و دوباره برعکس می افته...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 خردادماه سال 1398 22:00
روزهای اول ناراحت بودم که چرا زمان نداد اما الان فهمیدم که هیچ آدم عاقلی روی زمان قمار نمی کنه ... اما من حاضر به قمار بودم، شاید چون عاقل نبودم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 خردادماه سال 1398 03:00
وقتی نعمت تو دست و بالت باشه ناخودآگاه قدر نشناسی می کنی انگاری یادت می ره باید شکر کنی انگاری یادت می ره باید بیشتر مراقبت کنی، خیلی بیشتر از دیروز باید یادت بمونه کمتر اشتباه کنی با هر اشتباه نعمت یک قدم دور و دورتر می شه .... یهو به خودت می یای و می بینی ......... ولی گاهی حتی اشتباه کردن هم دست تو نیست یه دفعه یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 خردادماه سال 1398 02:53
امشب از اون شبها بود از اون شبهایی که هاله پشت خنده هاش قایم شد بی محابا رقصید و حرف زد و ... امشب هاله برای خودش بازیگر شده بود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 خردادماه سال 1398 18:07
این روزها زندگی می دونی چی کم داره؟؟؟؟ گرفتن دستهات .....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1398 22:00
من تو را تصویر خواهم کرد تو را به رنگ، به نور و به آوازهای رنگین تبدیل خواهم کرد تو را به گل، به کوه و به رودخانه های خروشان تبدیل خواهم کرد من از تو دنیا را خواهم ساخت و برای تو ، دنیا را اگر سخنم را باور نمی کنی هنوز قدرت دوست داشتن را باور نکرده ای! نادر ابراهیمی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 خردادماه سال 1398 22:00
سرد شدی درست مثل چایی داخل فنجان که ساعت هاست روی میز مانده ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 خردادماه سال 1398 22:00
چقدر زمان لازمه تا خاطراتت که توی کوچه پس کوچه های شهر در حال جولون دادن ، رو باد با خودش ببره ......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 خردادماه سال 1398 22:00
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 خردادماه سال 1398 22:00
این روزاپروانه ها بهترین حس و حال و دارن اینقدر قشنگ دور هم می چرخن و عشق می کنن که ناخودآگاه تو هم لبت به لبخند باز می شه ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 خردادماه سال 1398 11:41
من به تو نزدیک تو به من نزدیک اما مرگ از تو، به من نزدیک تر مثل یک طناب دار و صفحه ای فلزی که با فشار یک اهرم به کسری از ثانیه زیر پایم را خالی می کند و معلق می مانم در فاصله ای نزدیک به زمین و چشمانی باز در انتظار برآورده شدن آرزوی دوباره دیدنت حتی برای ثانیه ای من به تو نزدیک تو به من نزدیک اما .....