اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است ..............

مرز بین غم و شادی

امشب رفته بودم ختم یه پسر بیست و چهار ساله که احتمالا پر بود از ارزوهای کوچک و بزرگ ...

فردا شب می رم عقد یه پسر سی و چند ساله که بعد از سالها تونست به دختر مورد علاقه اش برسه ...

یکی ارزوهاش رو باهاش دفن کردن و یکی تازه داره به ارزوهاش می رسه ...

.........................

به شدت از خودم راضیم ... مدتها است که پیش نیومده که یک روز کامل خودم رو بابت رفتار درست و به جام ستایش کنم ، اما امروز به قدری خوب بودم که باید حتما به خودم یه جایزه بدم ...

 من امروز به شدت از خودم راضیم ... 

نشد ...

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

اه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر 

هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد ...

خاصیت

خاصیت مزخرف ذهن اینه که 

خاطرات خوب رو به راحتی فراموش می کنه اما خاطرات بد رو با جزییات و دقیق حفظ می کنه  اونم به مدت خیلی طولانی ....