کاش الان پیش فاطمه بودم .....

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم 

سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم ......

حال خوشی ندارم 

ساعتها کند تر می گذره .... دودل نسبت به تصمیم گرفته شده ... حسرت و شاید هم حسادت ...ترس ... دلشوره ... خستگی ... شک و تردید ... با دلیل و بی دلیل اشک ...  کاش یکی بیاد و بگه من چی کار کنم .......

کاش دستی از غیب برون آید و کاری بکند ...............

کاش الان پیش فاطمه بودم .....

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم 

سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم ......

به خاطرش جنگ راه بنداز

قسمت برای ترسوهاست!!!

37

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.