و اما عشق

گوشه خیابون، پشت دریه بانک نشسته و ماندولین اش رو بغل زده

فرانسه رو خیلی روون می خونه، هر چند که من چیزی سر در نمی یارم

یه مکثی می کنه و انگلیسی می خونه، دست و پا شکسته یه چیزهایی ازش می فهمم

هر چند که خوندن فرانسوی اش با این که هیچی نفهمیده بودم بیشتر به دلم نشسته

آخرش فارسی می خونه ...

موهای زیادی کوتاهش از زیر روسریش بیرون زده

دستاش معلومه یخ کرده

به مردمی که از کنارش رد می شن و یه نگاه سرسری بهش می ندازن یه نگاه عمیق می کنه و یه لبخند قشنگ تحویلشون می ده و باز می خونه 

از عشق می گه ....

ته نگاهش رو نمی فهمم

حتی نمی فهمم اهنگ تموم شده

براش دست می زنن

سرم و می ندازم پایین و رد می شم

درست مثل پسر و دختری که چند ثانیه پیش از جلوی من و اون رد شدن ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد