ترس ... آرزو ... رفتن ...

با این که از بی خوابی شبونه خسته بود اما سعی کرد تمام انرژی اش رو جمع کنه و از رختخواب جدا بشه ... یه نگاهی به ساعت انداخت هنوز کلی زمان داشت به آهستگی تخت رو مرتب کرد یه نگاهی به اطراف انداخت همه چیز سر جای خودش بود به آهستگی از اتاق بیرون اومد تا دست و صورتش رو بشوره و آماده بیرون رفتن بشه ... 

مشت اول آب رو که به صورتش زد خمودگیش از بین رفت ... مشت دوم ... خنکی آب لذت بخش بود ... مشت سوم آب رو به جای اینکه به صورتش بزنه برد سمت دهنش ... آب رو تو دهنش چرخوند و بیرون ریخت ... یه لحظه مسخ شده ایستاد ... انگار خوابش برد حتی یادش رفت شیر آب رو ببنده ... تمام وجودش یخ کرده بود ... دوباره مشتش رو پر آب کرد و برد سمت دهنش ... نه اشتباه کرده بود و نه خواب بود، کاملا درست دیده بود

کلید برق اتاق رو زد با عجله خودش رو به آیینه رسوند ... دهنش رو باز کرد ... نه زخمی بود و نه خراشی ... زانوهاش تا شد، حس بدی بهش دست داد ... تو کسری از ثانیه تمام زندگی اش جلوی چشمش به رقص اومد ... ترسیده بود ... خیلی ترسیده بود ...

به زور خودش رو به تخت رسوند و نشست لب تخت نگاهش به ساعت افتاد دیگه زمان نداشت ...

پست های بو دار (3)

 

بهش می گم آخه این چرت و پرت ها چیه می گی

این ضرب المثل ها رو تو کلامت استفاده نکن   

قبل از حرف زدن یه کمی فکر کن ...

می گه به من توهین می کنی؟؟ وقتی هفتاد و چهار ضربه ش LA ق خوردی و حالت جا اومد می فهمی یه من ماست چقدر کره دار ... اونوقت دیگه نه عارفی و نه نخبه ... (لینک)

فرصتهای کوتاه

یکی تو خواب رویایی 

یکی تو هوشیاری 

یکی با درد  

یکی با آرامش ... 

یکی رو زمین خدا  

یکی تو آسمون میون ابرا 

یکی تو آب میون موج ها ... 

نمی دونم زمان رفتن من کی می رسه شاید امروز شاید فردا  

باید یادم باشه کار نیمه تموم نداشته باشم  

باید یادم باشه به کسایی که دوسشون دارم یادآوری کنم که برام عزیزن 

باید یادم باشه که ... 

امروز باز یکی از بچه های وبلاگ نویس رفت درسته نمی شناختمش اما جزئی از ما بود ... کاش یادمون بمونه فرصت ها خیلی کمه ... کاش یادم بمونه ...

زیاده عرضی نیست زمان کوچ من و تو ...

بزن تار

 

بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته 

بزن تار و بزن تار 

بزن تا بخونم با تو آواز بی خریدار 

بزن تار و بزن تار 

برای کوچه غمگینم برای خونه غمگینم 

برای تو برای من برای هر کی مثل ما  

داره می خونه غمگینم  

بزن تار ای همیشه با من و از من قدیمی تر 

واسه اون که تو کار عاشقی می مونه غمگینم 

بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته 

بزن تار و بزن تار 

بزن تا بخونم با تو آواز بی خریدار 

بزن تار و بزن تار 

به راه عاشقی مردن به خنجر دل سپر کردن 

واسه هر کی که آسون نیست 

برای جاودان بودن واسه عاشق دیگه راهی 

به جز دل کندن از جون نیست 

بزن تا بخونم همینو می تونم 

برای کوچ غمگینم برای خونه غمگینم  

برای تو برای من برای هر کی مثل ما 

داره می خونه غمگینم 

بزن  تار ای همیشه با من و از من قدیمی تر 

واسه اون که تو کار عاشقی می مونه غمگینم  

بزن تار ... (هایده)

وقتی که

وقتی که هق هق عشق 

                        ضجه احتیاجه  

                                   سر جنون سلامت که بهترین علاجه ...