اندوه بزرگی است ...

تو ماهی  و من ، ماهی این برکه کاشی

اندوه بزرگی است زمانی که نباشی ... 

اه از نفس پاک تو  و صبح نشابور

از چشم تو و حجره فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار

فیروزه و الماس به افاق بپاشی!

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم

اندوه بزرگی ست چه باشی ... چه نباشی ...

انسرینگ

وقتی  کلید رو تو قفل می چرخونم غم دنیا تو دلم می شینه ...

از همون دم در سرک می کشم ببینم چراغ انسرینگ چشمک می زنه یا نه ... 

مهم نیست که صدای اشنا به گوشم برسه یا اپراتور مخابرات که تبلیغ اینترنت می کنه یا یاداوری پرداخت هزینه ...

مهم شنیدن یه صداست 

و مهمتر  امیدواربه شنیدن  یه صدای خیلی خیلی اشنا ...

دلتنگی

وقتی خیلی دلم برات تنگ می شه می رم  و عکس تلگرامت رو بزرگ می کنم، یه کمی نگاه می کنم  شاید رفع دلتنگی بشه ...

هر بار هم توی صورتت به دنبال یه شباهت هستم میون خودم و خودت ... 

خنده هات رو دوست دارم پس تو رو خدا زود به زود عکسهات رو عوض کن و لطفا تو عکسهات بیشتر بخند ... 

با وجودی که هیچ وقت این موضوع رو نخواهی فهمید اما من می نویسم که ممنونتم

عقاید پوسیده

امروز واقعا از خودم خجالت کشیدم ...

واسه دیگران خوب روشنفکرم اما وقتی پای عمل می یاد وسط و خودم باید برای خودم تصمیم بگیرم گیر می دم به یه سری عقاید پوسیده که خط قرمزم رو نشون می ده ...

خط قرمزی که سالها پیش برام تعریف شده و با گوشت و پوستم بدجور عجین شده 

خط قرمز هایی که خیلی وقتها گند زده به زندگیم اما هنوز که هنوزه جسارت رد شدن ازش رو ندارم ...