آیه های بارونی یا سیلاب ؟؟

نگاهی کوتاه به پارک ساعی تو یکی از این روزهای بارونی 

کلیک

آدم یا شتر ؟؟؟

ا س ل ا م ی که آدم رو با شتر یکی کنه ............. !!!

برای این که یادم بمونه

اینقدر روز بد و سختی بود که هنوز نتونستم هضمش کنم ...  

چرا همه کمر همت بستن رو اعصاب من پیاده روی کنن، صبحش داشتم فکر می کردم هر جوری هست روزم رو خوب می گذرونم ...  

چقدر دلم سوخت این همه برای همشون انرژی می ذاشتم اینقدر تلاش می کردم خوب باشم اینقدر ... اول تصمیم داشتم تا تیرماه تو شرکت بمونم اما با این اوضاغ فکرنکنم حتی تا آخر فروردین هم دووم بیارم ... امروز اومده می گه حسابداری منتقل بشه تو بخش ترافیک یکی از نیروهاتون هم باید بمونه همین جا ... 

آخه خیر سرم برای بخش حسابداری ام ازشون برای چی باید جدا بشم ... نشستن همه فکرهاشون رو کردن حتی جای نشستن ام رو هم معلوم کردن ...

ادامه مطلب ...

۰۱/۱۹/...

هدفون رو می ذارم تو گوشم ...

جز تو کی می تونه عزیز من باشه

کی می تونه تو قلب من جا شه ...

دو سال پیش بود ... نمی دونم زود گذشت یا دیر ... این آهنگ رو همون موقع شنیدم ...

واسه ما دو تا کی بهتر از ما

از همین امروز تا آخر دنیا ...

ناخود آگاه همه چیز تداعی می شه ... حرفهای تو و لجبازی و شیطنت های من ... قواعد و قانون ها و اعتقادات دست و پا گیر تو و بی اعتنایی های من ... اون آرامش لعنتی ... اون خندیدن ها و اون لحظه ها ...

تو نباشی بیقرارم  بد می بینم بد می یارم

بی تو من حس ندارم سر بزیرم

گوشه گیرم کاش بمیرم ...

یه پوزخند چاشنی تمام این لحظه ها می شه ... دکمه های کیبورد زیر نگاه تار به رقص می یان ... وقتی نگاهم با نگاهت تلاقی کرد به هیچی فکر نکردم ... چه راحت روم رو برگردونم ...

امروز دو سال از اون روز می گذره ... روزی که گفتی برو ... من رفتم اما باز هم به هم  

برخوردیم ...  این بار من خواستم که بری ... تو رفتی اما باز هم به هم برخوردیم ... حالا تبدیل شدیم به دو نفری که از هم متنفریم اما گاهی مجبوریم وجود همدیگر رو تحمل کنیم ... ما باز هم به هم برخورد می کنیم شک ندارم و من هر بار مطمئن تر از قبل ...