-
...
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1396 22:00
قفل سکوت شکست اما چه فایده ....
-
.....
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1396 22:00
از تو نوشتن و برای تو نوشتن نقل گرفتن یه مشت خاکستر جلوی باد ....
-
جای خالی تو
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1396 22:00
هنوز باور ندارم رفتن تو دست خاک سرد سپردن تن تو هنوز باور ندارم ... مرغای ابی واست چاوشی خوندن تا ملایک با گلا روتو پوشوندن سینه زن دسته به دسته با تلاوت نوحه سر دادن و بردنت رسوندن نمی تونه دلم عادت کنه با نبودنت ... نمی شه باور من دست اجل ربودنت ... ................. ..................... بعضی زخم ها با گذشت زمان...
-
۳۴
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1396 22:00
تو این چند ساله هروقت کارهایی رو انجام می دم که از توانم خارجه و لی باید انجامش بدم وقتی فشارش نفسم رو تا روزها به شماره می اندازه به این فکر می کنم که من چطور اینقدر سریع بزرگ شدم من بدون تو سی و چهار ساله شدم .....
-
گاهی
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1396 22:00
گاهی باید یه ذره دقیقتر به زندگی نگاه کرد گاهی باید تو یه لحظه تصمیم گرفت گاهی باید دوست داشتن رو ابراز کرد باید قدر زمان رو دونست قبل از این که دیر شه ....
-
بهار ۹۶
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1396 22:00
بهار اومد گلا وا شد، دل ما باز خاطر خواه شد بهار اومد هوا خوبه، نگار من چه محجوبه ......... از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن
-
۱
دوشنبه 30 اسفندماه سال 1395 13:58
شیشه عطر بهار لب دیوار شکست همه جا پر شده از بوی بهار .......
-
۲
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1395 22:00
برای من این سالهای نود تبدیل شده به نود و رنج دردها و سختی و تنهایی ها همش رنج بوده و بس، سعی کردم ثابت کنم که می تونم محکم بایستم و ایستادم، سختی زیاد داشت اما تحمل کردم، حرف و سخن داشت اما سینه سپر کردم من دارم از خودم یه من محکم می سازم اما یه روزی بالاخره این سکوت رو خواهم شکست ...
-
۳
شنبه 28 اسفندماه سال 1395 22:00
خوش به حال تمام کسایی که می تونن فردا صبح تو تموم شلوغ و پلوغی های اخر سال خودشون رو برسون در خونه مادرشون و تو اغوش مادرانه نفسی تازه کنن ......
-
۴
جمعه 27 اسفندماه سال 1395 22:00
بهار بهار باز اومده دوباره باز تموم دلها چه بیقراره اما برای من دور ز خونه بهارا هم مثل خزون می مونه بهار خونه بوی دیگه داره هوای خونه همیشه بهاره اما برای من دور ز خونه بهارا هم مثل خزون می مونه خونه هزار هزار تا یاد و یادگاری داره بچگی و قلک و عیدی به یادم می یاره گلدون یاس رازقی ، بنفشه های باغچه ایینه و شمعدون...
-
۵
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1395 22:00
هیچ وقت عادت ندارم این روزهای اخر پی خرید کردن برم اما بنا به دلایل مسخره ای امسال تو اخرین روزها مشغول خرید کردنم و درگیر ترافیک پیاده رو غلغله است ، دستفروش ها دارن از ته مونده زمانشون بهترین استفاده رو می برن، صدای ساز و اواز از همه جا بلنده خدا رو شکرکه به خاطر عید دل مردم یه ذره خوش شده صدای تنبک توجهم رو جلب...
-
....
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1395 22:00
ایران فدای اشک و خنده تو، د ل پر و تپنده تو فدای حسرت و امیدت، رهایی رمنده تو ایران اگر دل تو را شکستند تو را به بند کینه بستند که پای درد تو نشستند ایران به خاک خسته تو سوگند به بغض خفته دماوند که شوق زنده ماندن من به شادی تو خورده پیوند ............... ....................... ایا باز هم انسانی زاده می شه که بتونه...
-
اندر مزایای تلگرام
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1395 22:00
بی وفا ، داروی من گرمای دستان تو بود لطف کن دیگر نیا دکتر جوابم کرده است ...
-
ولنتاین
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1395 22:00
پنج یا شش سال پیش بود تازه از سر کار اومده بودم ، مامان گفت برات یه چیزی خریدم وقتی در جعبه رو باز کردم یه مجسمه بالرین قرمز پوش بود که توی یه قلب مشکی در حال رقص بود ... هنوز داشتم نگاهش می کردم که گفت مغازه دار بهم گفت برای روز ولنتاین از این کادوها می برن ... چند ماه بعد از رفتنش مجسمه بی دلیل شکست ... کلی گریه...
-
دلم می خواد
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1395 22:00
دلم می خواد برم یه جای دور اصلا دور هم نبود مهم نیست، فقط جایی باشه که گم بشم زمانی که کاملا مطمین شدم که نمی تونم برگردم به جای قبلیم ، یه نفر پیدا بشه ... یه نفر که دستام رو بگیره ... درست مثل بچگی هام... مثل همون روزها و شبهایی که کلافه می شدم یا درد داشتم و بابا می شست کنار تختم و دستم رو می گرفت تو دستش و اینقدر...
-
زخمی رو زخمهای دیگه
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1395 22:00
امروز از جلوی پلاسکو گذشتم روم و برگردوندم که چیزی نبینم تا یادم نیاد اما تلاش مزخرفی بود ... اختیار نگاهم رو نداشتم نمی دونم صورت خیسم رو کسی دید یا نه... مهم هم نبود دردم این بود که جای خالی ساختمون یه زخمبود بود رو زخم های دیگه ساختمون که سوخت و ریخت خاطره های من هم نابود شد روزهایی که با قدمای کوچیکم مامان رو...
-
سخته
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1395 22:00
خدا می دونه چی به من گذشته دلم از همه، از خودم شکسته هر چی که بوده پاشیده از هم مثل یه بغض در هم شکسته خودم در را رو بستم و رفتم تو خواستی اما ... من برنگشتم نفس کشیدم با نفس تو من سنگ نبودم اخر شکستم سخته،دلتنگی سخته، قد یه ساله برام یه لحظه تلخه، تنهایی تلخه، بی کسی بدترین درده ... بسه،خود خوری بسه، تا که شب و روز...
-
بهمن
جمعه 1 بهمنماه سال 1395 00:00
خیلی حرف زد زمان زیادی هم ازش گذشته تنها یه چیز خیلی خوب یادم مونده بهمن امسال ابستن حوادث است ...
-
....
دوشنبه 20 دیماه سال 1395 22:00
شمعی روشن کن پای هر دیوار سایه هامون رو به خاطر بسپار شهزاده عشق سرا پا ایثار از اتش گذشت به خاطر بسپار .... گریه در رگبار به خاطر بسپار .... .... ای تو از جنس گل ابریشم نام تو یعنی تکرار شبنم بی تو می ترسم وقت سرودن با تو گل می ده شهامت من تا دریا دریاست رودی جاری باش تا عاشق تنهاست شعری کاری باش دستام و بگیر ای خوب...
-
سالگرد
دوشنبه 6 دیماه سال 1395 22:00
بعضی از روزها رو نمی شه هیچ جوری فراموش کرد از این روزها تو زندگی هامون متاسفانه زیاده حالا یا روزهایی به خوشی بوده یا ناخوشی ... امروز هم برای من از اون روزهاست یه جورایی سالگرده ... دومین سالگرد تنهایی ...
-
اغاز فصل سرد
چهارشنبه 1 دیماه سال 1395 22:00
و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده زمین و یاس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی زمان گذشت زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت چهار بار نواخت امروز روز اول دیماه است من راز فصل ها را می دانم و حرف لحظه ها را می فهمم نجات دهنده در گور خفته است و خاک ، خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش...
-
اونی که رفته بر نمی گرده ...
سهشنبه 30 آذرماه سال 1395 22:00
تو چله من امسال، کدوم شعر و کدوم فال باز یاد اون و زنده کرده تو چله هر ساله من، یه جای خالیه که پر نمیشه حافظ نگو تو فال من، جدایی افتاده، برا همیشه شبای چله صدام می لرزه، دلم می گیره شبای چله خاطره هاشو ازم می گیره دلم دوباره نبودنش رو بهونه کرده یه عمره می گن اونی که رفته برنمی گرده ... بر نمی گرده ... بر نمی گرده
-
ای کاش ...
سهشنبه 25 آبانماه سال 1395 22:00
این چند روز به خاطر الودگی هوا و تعطیلی مهد زمان بیشتری رو با اتریسا هستیم با یکی از کتابهاش از اتاقش بیرون اومد و با همون شیرین زبونیش خواست براش بخونم همون داستان کودکی های قدیم، شنگول و منگول ... سعی کردم با عوض کردن تن صدام داستان رو براش جذاب تر کنم تا رسیدم به خط اخر داستان نوشته بود: بچه ها هیچ دری رو به روی...
-
...
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1395 22:00
این پاییز <<تو>> را کم دارد برای قدم زدن وگر نه <<من >> ادم خانه نشینی نیستم ....!!! محمد قدیم
-
نوشتن
یکشنبه 9 آبانماه سال 1395 22:00
از گذشته نوشتن درده از اینده نوشتن سخته این وسط از حال نوشتن هم دیگه لطفی نداره ...
-
دشمن
یکشنبه 2 آبانماه سال 1395 22:00
انگار باد هم با من و تو دشمن است عاشقانه هایم را به دستش سپردم اما ... تنها به کوی تو سر نزد ...
-
نفرت
شنبه 1 آبانماه سال 1395 22:00
این روزها درجه نفرت خونم زیادی بالاست چون از هر چیزی که تو رو یادم بیاره متنفرم ....... ............. راستی تو کی اینقدر نفرت انگیز شدی؟؟؟
-
بی مهر
جمعه 30 مهرماه سال 1395 22:00
پاییز هم بی مهر می شود ...
-
پاییز
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1395 22:00
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند، با رنگ های تازه مرا اشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش ، خود را دوباره در دل قالیچه جا کنم او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند پاییز عاشق است پاییز عاشق است پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ، بنشیند دعا کند تقویم خواست...
-
دو پادشاه در اقلیمی نگنجند
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 22:00
احساس یه چیزه ، عقل و منطق یه چیز دیگه احساس میگه برگرد ... اما منطق می گه وقتی رفتی دیگه برنگرد ... ............... مدتهاست تابع عقل و منطقم