من هنوز هم دوستت دارم

حتی بیشتر از دیروز ..........

تو شاید بتوانی فراموشم کنی

اما قدرت حکمرانی بر من و احساسم را نخواهی داشت ....

چالش سفرهای سه ماهه تابستانی تموم شد

اعتراف می کنم کار خیلی سختی بود، خیلی خیلی سخت اما در عین حال عجیب، شیرین و دوست داشتنی بود.

این که تنهایی تونستم برم سفر، این که تونستم جلوی بقیه بایستم و بگم من می خوام مستقل عمل کنم سخت بود اما انجام شدنی بود و من انجامش دادم

تو سفر اول محسن واقعا کمک کرد، شاید اگه کمکهاش و حضور گاه و بیگاهش نبود نمی تونستم از پسش بر بیام

تو سفر دوم حضور ثریا و سودابه همه چی رو کامل کرد

و تو سفر سوم حضور امیر که به وضوح تلاش کرد خودم رو به خودم نشون بده

هیچ وقت فکر نمی کردم اون تصمیم تو اون ساعت شب تو اون روز کذایی اینجوری زندگیم رو عوض کنه، اون روز برای خودم یه مجازات تعیین کردم تا یادم بمونه دیگه حق ندارم منتظر کسی باشم. از اون شب حدود پنج ماه گذشته و امروز شدم آدمی که داره خودش رو برای چالش سه ماهه پاییز آماده می کنه

نمی دونم چی در انتظارمه، مطمئنا بد نخواهد بود چون به خودم ایمان دارم که تصمیم اشتباهی نخواهم گرفت و انتخاب غلطی هم نخواهم داشت

من تو این چند وقته خیلی چیزها یاد گرفتم

یاد گرفتم نترسم، یاد گرفتم صبورتر باشم، یاد گرفتم که بد نیست اگه روی کارهایی که دوست نداشتم پافشاری نکنم، یاد گرفتم به اطرافیانم "نه" بگم و مهمتر از همه یاد گرفتم که بگذرم از تمام مرزهایی لعنتی که چه خودم و چه دیگران برام گذاشته بودن، که بگذرم از گذشته ... نمی گم همه چی درست شده، نه، من راه درازی دارم، هنوز هم گاهی اینقدر حالم بد می شه یا دلتنگ می شم که نفس کشیدن برای عذاب می شه اما می دونم می گذره و سعی می کنم سخت تر از این چه که هست نشه

آسمون هم بالاخره دل سبک کرد ....

آنقدردرگیر من بوده ای که بعد از رفتنم

باید تا آخر عمر تظاهر کنی عاشق کسان دیگری

تظاهر کنی عاشقانه کنارشان می خوابی

تظاهر کنی عاشـــــق من شدنت اشتباه بود

تظاهر کنی من لیاقت عشق تو را نداشتم

و به دروغ بگویی

من دروغ می گفتم و ....

خودت می دانی

هیچ کدام این ها واقعیت ندارد

تو تا آخر عمر دچار من خواهی بود

و تظاهر می کنی

نیستی

مقایسه تو را از پا در خواهد آورد

من می دانم به کجای قلبت شلیک کرده کرده ام

تو دیگر خوب نخواهی شد ...........

افشین یداللهی

روم به جای دیگر،

دل دهم به یار دیگر

هوای یار دگر دارم و 

دیار دگر

به دیگری دهم این دل

که خوار کرده توست

چرا که عاشق نو

دارد اعتبار دگر ...

وحشی بافقی