راستش را بگو

شانه ات 

بهانه سرم را نمی گیرد؟؟؟؟

انگشتانت

بهانه نوازش موهایم را نمی گیرد؟؟؟؟

فقط راستش را بگو ......

...............

می دانی

انگشتان من اما 

بهانه می گیرند

چون دیگر

انگشتانت فاصله میان انگشتانم را پر نمی کند ......

نگاه کن 

بدون تو 

خراب تر ز بم شدم ........

همیشه اون چیزی نمی شه که آدم دلش می خواهد ...

دیگه کاری ازمن بر نمی یاد ... تمام .

من و چه به مهر و دلبریهاش .....!

امروز

همه جا تعطیل است

سرم اما شلوغ است

دارم به تو فکر می کنم !

شمس لنگرودی

پنج شنبه که از عصرش گذشت

به کل دنیا پشت کن

و از نداشتن ها و نخواستن ها بنویس

از عصر پنج شنبه است

که انسان دلش می گیرد ...

غروب جمعه بهانه است ...!