به تصمیم بزرگ گرفتم

فردا دارم می رم سفر

اونم تنها ....

گاهی بایدصبوری کنی

که خیلی سخته .......

این کاریه که من این روزها دارم تلاش می کنم انجامش بدم

دارم تلاش می کنم بیشتر یاد بگیرم 

من دارم تلاش می کنم 


مشکل از اونجایی شروع شد

که من فراموش کرده بودم که

تب تند زود عرق می کنه ....

چرا دروغ

از این هاله جدید می ترسم

راحت زده به سیم آخراز یه سری جهات عالی شده

اما ....

درست مثل یه بچه نوپا

گاهی قدم به قدم و به آهستگی و با احتیاط قدم بر می داره

به گاه زمین خوردن چند لحظه ای کوتاه مکث می کنه و دوباره به آهستگی بلند می شه

گاهی هم چنان سریع حرکت می کنه که هر لحظه احتمال داره به چیزی برخورد کنه

اگه بخوام تو یه جمله تفسیرش کنم 

می گم

هاله این روزها تازه شده

سالها بود به یه تلنگر برای بلند شدن نیاز داشت، اگر چه تلنگری که خورد خیلی بد و دردناک بود 

اما هاله از این مرحله هم رد می شه ....