جاری بودن خدا در رگ احساس

با چشمانی منتظر

با دستانی سرد

با اندک توان

با قلبی که گرمای عشق سوزانش کرده  

با نفسهای به شمارش افتاده

به سویت پرواز می کنم

برای رسیدن به آغوش گرمت

برای بوسیدن لبهایت

برای دوباره پر شدن از عشق

برای گذاشتن سر بر روی شانه هایت

برای گفتن تمام ناگفته هایم

برای لحظه لحظه های سکوت و تنهایی

تنها محتاج آغوشت هستم

همان آغوشی که اشکهای شبانه ام را مرهم بود

بیا و مرا غرق نوازش کن

که نیازمند دوست داشتنم

نیازمند پنهان شدن در آغوشت تا بی نهایت

من تنها تو را می خواهم

تویی که برایم نشانه ای از خدایی ...

لحظه ها

لحظه ها در میان دستان من و توست

که جان می گیرد

زندگی در تماس لبهای من و تو است

که جاری می شود

عشق تنها در زمان نزدیکی قلبهای من و توست

که به تپش می افتد

احساس تنها در لمس گرمای وجود من و توست            

که درک می شود

پس ...

دستانت را به من بده

پاهایت را به من ببخش

برای لحظه ای با من هم نفس شو

                                               تا بگویم که چقدر دوستت دارم ... 

آثار

 

 

اثر انگشت آدمها با هم متفاوته ... 

اگه یه جایی ردی از انگشتت باقی موند می تونی به راحتی آثارش رو محو کنی  

اثر حرفهایی که آدمها می گن با هم متفاوته ... 

اگه یه جایی یه حرفی زدی که نباید می زدی، بدون نمی تونی به راحتی آثارش رو پاک کنی ...

باران ریز

نه بهار با زیبایی خیره کننده اردیبهشتش 

نه تابستون با گرمای خفه کننده مردادش 

نه زمستون با سپیدی برف بهمنش 

هیچ کدوم به اندازه پاییز به دل زمین نمی شینه  

مهر پاییز اگر چه تموم شد اما آبانش زمین رو سیراب می کنه ... 

 

* عنوان پست نام آبان ماه در تقویم هخامنشی است  

چمن آرا : فروردین 

گل آور : اردیبهشت 

جان پرور : خرداد 

گرما خیز : تیر 

آتش بیشه : مرداد 

جهان بخش : شهریور 

دژخوی : مهر 

باران ریز : آبان 

اندوه خیز : آذر 

سرماده : دی 

برف آزر : بهمن 

مشکین فام : اسفند

...

نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت ... 

نگرانی ام تموم شد اما به جاش یه حس ناراحتی نشست ... 

می دونم تقصیر خودم بود اما با این وجود از خودم راضی ام٬ مهم اینه که درست عمل کردم ...