جاری بودن خدا در رگ احساس

با چشمانی منتظر

با دستانی سرد

با اندک توان

با قلبی که گرمای عشق سوزانش کرده  

با نفسهای به شمارش افتاده

به سویت پرواز می کنم

برای رسیدن به آغوش گرمت

برای بوسیدن لبهایت

برای دوباره پر شدن از عشق

برای گذاشتن سر بر روی شانه هایت

برای گفتن تمام ناگفته هایم

برای لحظه لحظه های سکوت و تنهایی

تنها محتاج آغوشت هستم

همان آغوشی که اشکهای شبانه ام را مرهم بود

بیا و مرا غرق نوازش کن

که نیازمند دوست داشتنم

نیازمند پنهان شدن در آغوشت تا بی نهایت

من تنها تو را می خواهم

تویی که برایم نشانه ای از خدایی ...

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

عزیزم تو تو آغوششی هر وقت نیاز به نوازش داری،هروقت غمگینی،هروقت خوشحالی،هر لحظه که اراده کنی فقط کافیه چشماتو ببندی اونوخ حسش میکنی

تیراژه پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام هاله بانو
چه خواهش های شیرینی...چه نشانه ی عزیزی..
مرسی از این پست و این حس های قشنگی که با خواندنش به وجودم نشست.

پیشکش یکی یه دونه بدون سوم شخص غایب

فرشته پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام هاله جان...خوبی دختر؟
خب من الان دوباره بیام آروزهای خوب خوب برای شما داشته باشم دوباره نمی گویید اومد و حرف از نداشته ها زد...
خب سکوت می کنیم و از صحنه خارج می شیم ....

شما از صحنه خارج نشو ......

محبوب شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:52 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

چه پستی با چه حس های قشنگی...
ممنون هاله عزیزم

محبوب چقدر خوشحالم که اینجایی ......

آوا شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ب.ظ

دوس داشتم این پست
سراسر آرامش رو...
ممنون هاله جانم
یاحق...

مرسی آوا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد