شمارش ساعت ها و روزها  از امروز صبح شروع شد ....

شمارشی که قرار نیست به نتیجه ای برسه، فقط باید تحمل کرد تا ثانیه تبدیل یه دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال و ... بشه ...

روزهای بدی در انتظارمه ....

روزهایی که باید بشینی و مرگ آرزوهات رو تماشا کنی و .... فکر و خیال داره دیوونه ام می کنه ...

همه اتفاقات شده یه فیلم و مدام داره از جلوی چشمام رد می شه ... چیزایی که فکر می کردم فراموش شده ....

نفسی که تنگه ... هر چی تلاش می کنم نمی تونم درست تنفس کنم ... انگار یه چیزی جلوی نفسم و گرفته ...

و بدتر ازهمه عهد کردم که یه قطره اشک هم از چشمام سرازیر نشه ... بدجور به خودم سخت گرفتم ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد