رو به روم ایستاده

چشمام از شدت گریه و بی خوابی شب قبل باز نمی شه ...

بی مقدمه می گه چشمات دقیقا تو همین لحظه سبزه ... یه خنده بی رمق می زنم و فرو می رم تو خودم ......

.................................

می گه حالت خوبه؟

به زور دوباره یه خنده می چپونم رو صورتم و می گم خوووبم

می گه سعی می کنم باور کنم 

صدام رو بلندتر از حد معمول می کنم و می گم باورکن ...

اما خودم که می دونم 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد