وطن

مثل قسمت چپ سینه ست!

وطن 

شبیه پدره. هر چقدر از پدر و نامهربانی هاش، خشم، غضب و تلخی هاش به ستوه اومده باشی اما موقع ترکش، احتمالا چیزی درست در سمت چپ بدنت، تیر می کشه و زمین گیرت می کنه. از خون تو، اما علیه توست. جزئی از تو اما نامهربان با تو.

برای همینه که دلت، رفتن می خواد، اما مگه آدم می تونه از جایی که بهش تعلق داره، برای همیشه بره؟ مگه آدم می تونه پدرش رو با تمام تلخی ها، غضب و تعصباتش برای همیشه رها کنه؟

وطن مفهوم نیست، وطن مکان نیست. وطن همون  قسمت چپ سینه است که بعضی روزها تیر می کشد و دردش امونت رو می بره و نفست رو بند می یاره!

فاطمه بهروز فخر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد