امروز از اون روزای تاریخ قشنگه

98/08/08

هوا سرد شده 

تو هم که دوری می کنی 

مگه آدم چقدر لباس گرم داره؟

سرما می خوره خوب ...!

گفته بودم؛

فراموشی زمان می خواهد ...

اشتباه بود

فراموشی زمان نمی خواهد

فراموشی دل می خواست

که آن هم پیش تو ماند ...

امروز دلم برای داشتنت 

پر که نه ... پرپر می زند!

برای بودنت، برای آغوشت

اینکه سرم را بگذارم روی شانه ات 

بعد ببینی که چطور با همین 

شانه ات آرام می شوم

امروز دلم خیلی تو را می خواهد ...

مهر تمام تلاشش رو کرد تا سایه پر مهرش رو کشدار کنه

اما در نهایت باید تموم می شد ...

بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است:

باران بزند، شعر بیایید، تو نباشی!!