داره تلاش می کنه قفل در رو با کلید باز کنه اما چون زبونه قفل رنگ خورده کارش پیش نمی ره

چاقوی روی میز رو بر می دارم و می رم سر وقت قفل

کار سختی نیست فقط باید تلاش کنم رنگ رو بتراشم تا زبونه آزاد بشه

صورتش رو نمی بینم اما سنگینی نگاهش رو حس می کنم که صداش رو می شنوم 

تو همیشه کارهات رو خودت انجام می دی؟

سرم رو تکون می دم 

می گه معلومه آدم مستقلی هستی

دلم می خواد داد بزنم و بگم باور کن خیلی هم خوب نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد