نقل قول

 

 

مادربزرگ معتقد بود :

پوست صورت هر آدمی آب دلش رو می خوره ....  

هر چقدر دلت پاکتر، پوست صورتت شفاف تر ...

نظرات 17 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ب.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

الان صورت ما که پر جوشه دلمون جریانش چیه اونوخ؟؟؟

الهی بگردم .....
دل شما پاکه مثل شیشه .......

جعفری نژاد چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ب.ظ

هی به خانوم جان و آقام نیگا می کردم می گفتم پس من به کی رفتم که اینقدر بی ریخت و داغونم. راستیتش دیگه داشتم شک می کردم که این دو تا منو از جوب گرفتن یا شاید از لونه کلاغ دزدیدن...

ممنون که بهم کمک کردی ریشه اختلالات شدید ظاهریم رو کشف کنم، امیدوارم بشه یه کاریش کرد

برام دعا کن :-))

معذرت می خوام ولی هررررررررررررررررررررررررررررررر
لونه کلاغ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اختلالات شدید ظاهری ؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهش می کنم اما شرمنده اینجوری که شما گفتید و نوشتید کارتون از دعا گذشته و از دست کسی هم کاری ساخته نیست .....

فرشته چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ

مادر بزرگ عزیز چه حرف قشنگی زده ...
کاش بتونیم شفاف بشیم ..

کاش بتونیم .....
قدیمی ها حرفهای قشنگی داشتن فرشته جان ...

رضوان چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ http://zs5664.blogsky.com/

یعنی اگه بخایم پوست صورتمون شفاف بشه باید یه کارایی بادل سیاهمون بکنیم!!!
خیلی سخته
اگه چن سال پیش میشنیدم یا میخوندم میتونستم یه کاریش کنم اما حالا فک نکنم!!!

خدا نکنه دلمون سیاه باشه رضوان جان
عززززززززززززززیزم تو چرا اینقدر ناامیدانه به موضوع نگاه کردی ...
این فقط یه جمله سادست قرار نیست اینجوری تعمیم داده بشه

yasna چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

صورتم پره لک و لوک شده هاله یعنی دلم....

فکر کنم جمله جالبی رو برای این پست در نظر نگرفتم یسنا جان

سمیرا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:58 ب.ظ

هاله جان درسته حرف و نقل قدیمیا را باید با طلا نوشت ولی
جمله ای را انتخاب کردی که جماعتی را به چالش انداختی!
حالا ما با این پوست خرابمون چه کنیم!

واقعا چالشی شد برای خودش ...

پوست شما که خیلی خوبه سمیرا جووونم ...

فرزانه سادات چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:11 ب.ظ

خیلی هم جمله قشنگی در نظر گرفتی؛
قربون خودم و این دل و پوست شفافم برم!

به به به به
پس خوش به حال شما و دل محترمتون ...

مریم چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

منم باید برم خودمو به جمع کثیلی (همون کثیر) از خودکشی کنندگان پوست اضافه کنم دیگه؟؟؟

نه آقا بی خیاااااااااااااال

مریم چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اه از بس حواسم رفت پی آینه یادم رفت سلام کنم
سلام هاله جانم

سلام مریم گلی ....

دل آرام چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

خب پوست من اندکی پستی و بلندی داره، گاهی خیلی صافه و گاهی با جوشهای محلی (بر وزن ِ هوای صاف با غبار محلی)
نتیجه میگیریم که بنده چه نوساناتی در درونم دارد که نگو و نپرس
خدا مادر بزرگ عزیز رو رحمت کنه و نوه گلش رو برامون حفظ

هرررررررررررررررررررررررر
یعنی عاشق این تفسیرت شدم دلی
تشکر عزیزم و امیدوارم خدا مادربزرگ تو رو برات حفظ کنه ...

رها چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

هاله ای یه دکتر پوست خوبم معرفی میکردی خوشگلم خوب ...ببین چه کردی؟ مامان بزرگ نوکرتم باور کن من کسایی رو میشناسم که پوستشون شفاف و جوون اما دلشون گمون نکنم به اون زیبایی باشه ...البته گذشته از شوخی نه فقط صافی دل که فکر و خیال و حرص و جوش و ... هم روی ظاهر ما تاثیر میذارن
و ...

عزیزمی شما .....
راست می گی باید به این یعدش هم فکری کرد ...
قدیمی ها صاف بودن و ساده ... کاملا بی شیله پیله ...
و ...

مهناز پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.mahnaz-daneshjoo.blogfa.com

چقدر جالب و پرمعنی بود این جمله های پست؛عشق وبوسه؛...
آهنگ و شعر وبلاگت رو دوست دارم هرچند معنیش رو نمیفهمم ولی حس خوبی بهم میده
(چرا همش می نویسه کد تصویری اشتباه است؟! :( )

ممنونم مهناز جان
این هم متن و ترجمه آهنگ
گجلر فکرنن یا تا بیلمیرم
بو فکری باشیمنان اتا بیلمیرم
گجلر عشقینن یاتا بیلمیرم
بو عشق باشیمنان اتا بیلمیرم
نی نییم که سنه چاتا بیلمیرم
ایلیرخ ایلیرخ امان ایلیرخ
هر دل دردن اولار یامان ایلیرخ
اوزون دو هجرینن گارا گجلر
بیلمیرم من گدیم هارا گجلر
وروب دو دردیم یارا گجلر
وروب دو دردیم یارا گجلر
ایلیرخ ایلیرخ امان ایلیرخ
هر دل دردن اولار یامان ایلیرخ
گئجه لر فکریننن یاتا بیللمیرم
بو فکری باشیمنان آتا بیلمیرم
نینیئم کی سنه چا تا بیلمیرم
آیریلیق ، آیریلیق ، امان آیریلیق
هربیردتدن اولان، یامان آیریلیق
اوزوندو هجریننن قارا گئجه لر
بیلمیرم من گدیم هارا گئجه لر
ووروبدو قلبیمه یارا گئجه لر
آیریلیق ، آیریلیق ، امان آیریلیق
هربیردتدن اولان، یامان آیریلیق

شب ها از فکر تو نمی تونم بخوابم
این فکر را نمی تونم از سرم بیرون کنم
شب ها از عشق تو نمی تونم بخوابم
این عشقو نمی تونم از سرم بیرون کنم
چه کار کنم که به تو نمی تونم برسم ؟
جدایی جدایی امان از جدایی
هر دل از درد می میره وای از جدایی
شب ها از دوری تو دراز و طولانی است
نمی دونم که شب ها به کجا پناه ببرم
شبها به درد من زخم زده اند
شبها به درد من زخم زده اند
جدایی جدایی امان از جدایی
هر دل از درد می میره وای از جدایی

(با صدای رشید بهبودف)

تیراژه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

منظور مادر بزرگ صورت صاف و بدون جوش و چروک نبوده
دلنشین بودن صورت و نورانی بودن و آرامش بخش بودنش بوده..
بعضی چهره ها با وجود کهولت سن و خستگی ولی یک طراوت و روشنایی خاصی دارند
بعضی ها هم با وجود زیبایی تمام و پوست صاف اما به دل نمی نشیند نه لبخندشان نه زیباییشان ..
صافی دل، صفای صورت میاورد..

روح مادربزرگت شاد..

این کامنت کامل کامل بود یکی یه دونه بدون سوم شخص غایب ... مرررررررررررررررررررررررررسی
و تشکر ...

مریم نگار(مامانگار شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام عزیزدل...
خدارحمت کنه مادربزرگ نازنینت رو...حقیقت رو گفته...
صورت آینه سیرته...

سلام مامانگارم
ممنونم ....
دقیقا آیینه سیرته ...

پونه یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 ب.ظ

واقعا درسته من که قبول دارم.

قربون خواهر بزرگهههههههههه

بابک اسحاقی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:47 ب.ظ

مامان بزرگت اگه یه بار قیافه آرش پیرزاده رو می دید و بعد دو روز باهاش اینور و اونور می رفت می گفت که : این تئوری ایراداتی هم داره .

الان نمیدونم از آرش تعریف کردم یا اینکه قهوه ایش کردم

وایییییییییییییییییییییییییییی خدا
یعنی ترکیدم اینقدر خندیدم آقای اسحاقی
آقای پبرزاده رو فقط یک بار دیدم ... اما همون یک بار کافی بود که بفهمم چقدر مهربونن ......
خدا ایشون رو برای مهناز و هانای ناز حفظ کنه ...
.
.
راستش رو بخوایید منم نفهمیدم ... چون خندیدن امون نمی ده ....

بابک اسحاقی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ب.ظ

منظور از ایراد ، استثناء بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد