امشب

خبر دادن که تو رفتی٬هم آواز شب و بارون 

که تنها خسته و زخمی٬دل و کندی از این زندون 

خبر دادن که تو رفتی٬ولی من بی خبر بودم 

صدا گم شد توی غوغا٬یا شاید هم که کر بودم ...  

درست شب عید بود ... عیدی که برای من عزا شد ...    

تو رو از قلب من کندن٬چه سخته درد دل کندن  

جدات کردن با اشک و درد٬دل قلب من و از من

نذاشتن تا دم آخر یه لحظه پیش هم باشیم 

دو تا موج و دو تا همراه کنار هم یه دریا شیم