.....

خبر دادن که تو رفتی٬هم آواز شب و بارون 

که تنها خسته و زخمی٬دل و کندی از این زندون 

خبر دادن که تو رفتی٬ولی من بی خبر بودم 

صدا گم شد توی غوغا٬یا شاید هم که کر بودم  

به تو گفتم که ما هر دو اسیر درد نفرینیم 

برای پر زدن هم چه تن خسته چه سنگینیم 

رفیق روز تنهایی٬رفیق دوره حسرت  

رفیق صاف و بی کینه٬تو شهر غربت و نفرت 

تو رو از قلب من کندن٬چه سخته درد دل کندن  

جدات کردن با اشک و درد٬دل قلب من و از من

نذاشتن تا دم آخر یه لحظه پیش هم باشیم 

دو تا موج و دو تا همراه کنار هم یه دریا شیم 

دل و بردار که دل خستم٬از این شیون و فریادش  

که این ویروونه هم دیگه به کار ما نمی یادش 

رفیق روز تنهایی رفیق دوره حسرت 

رفیق صاف و بی کینه تو شهر غربت و نفرت  

(لینک)