پاییزی عاشقانه !!!!

 

 

مثل باد سرد پاییز٬ غم لعنتی به من زد 

حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد 

رگ و ریشه هام سیاه شد  

تو تنم جوونه خشکید ...  

 

تابستون کوتاهی رو که با تو شروع کردم تموم شد ... دیگه لازم نیست نگرون بارون های پاییزی باشی که شاید سبب لیز خوردن هات بشه ... چه آسون و راحت رفتی ...  

من خیلی زود باختم و ادامه بازی رو واگذار کردم ... این پاییز شاید قشنگ و عاشقونه باشه ... اما نه برای من ... اگر مانده بودی ...

نظرات 12 + ارسال نظر
جعفری نژاد شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ق.ظ

...


این بار هم مثل اون چند دفعه ی قبل نوشتم و بعد همش رو پاک کردم . می دونی آدم وقتی نمی دونه چی باید بگه ، بهتره هیچی نگه ، هیچی جز اینکه : از صمیم قلب آرزو می کنم بازنده نباشی ... هیچوقت ، هیچ جا

فاطمه شمیم یار شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ق.ظ

سلامم هاله جانم..
منم حس جناب جعفری نژاد دارم فک می کنم بلد نیستم یا نمی دونم چی بگم..
فقط خواستم بهت سلام کنم همین...
امیدوارم این جمله برات مصداق پیدا کنه..که میگن خدا ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری..

سارا شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

مانده بودی اگر نازنینم...زندگی رنگ و بوی دگر داشت

الهام شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ http://sampad82.blogfa.com

بودنو ماندن جرئت میخواد...لیاقت میخواد... بدون تو بازنده نیسی...

پرچانه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ق.ظ http://forold.blogsky.com/

نمیدونم باید چه اتفاقی بیفته که رنگ و بوی این خونه از این غمگینی دربیاد
هربار میام اینجا گریه م میگیره و چیزی ندارم برای گفتن
هیچ اتفاقی جای خالی عزیز آدم رو نمیگیره
یه چیزایی رو تو زندگی فقط گذشت زمان عوض میکنه
امیدوارم زمان زودتر بگذره هرچند که ...

فرزانه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

نمیدونم چی بنویسم. چی بگم که خاطرت مکدر نشه.
عجالتا شما یه رادیو جوگیریات گوش کن تا بعد.

مریم نگار شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:03 ب.ظ

مهربون هاله عزیزمممم...
تا مدتها خاطرات ..با هر تلنگری ..قاب میشن تو خانه دل تنگ ات....
...بیاد آور...بخاطر دار...و بپذیر...
که...
مرگ پایان کبوتر نیست...

مریم نگار شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ

باختنی در کار نیست نازنین...
...اینجا میدان تماشا و گذره !!
برات صبری بوسعت آبی آسمون بیکران آرزو میکنم....

yasna شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

سلام هاله جان
پاییز واسه تو هم میتونه قشنگ باشه باور کن...
اگه تونخوای باور باور کنی هیچ کس نمی تونه بهت به باورونه...
هرچند که سخته می دونم...

دل آرام یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ق.ظ http://delaramam.blogsky.com

برگهای خشک و زرد پاییزی ، همونهایی هستند که توی بهار جوونه زدن و تابستون ثمر دادن . حالا رقص کنان فرش عابران پیاده میشوند و همان درخت در بهار بعدی پر از جوانه های سبز ...
رسم زندگی است دیگر ... آمدن و ثمر دادن و رفتن و تولدی دیگر ...

تیراژه دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

اومدم مثل بقیه دوستان بگم چیزی برای گفتن ندارم که کامنت دل آرام رو دیدم
چقدر خوب گفت..

تو هم بهار سبزی هستی که فعلا خزان نشین شده ای..
..بازی زمان همین سبز و زرد شدن هاست..
وگرنه هیچ بهار و پاییزی ماندنی نیست

آوا سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ب.ظ

هاله جانم واقعا حرفی واسه گفتن
ندارم..رفتن عزیزای آدم یه غمی
بدل آدم میندازه که بی مرهمه.
و گذر زمان فقط از روز واقعه
دورترت می کنه وگرنه عمق ِ
قضایا همونیه که اتفاق
افتاده...فقط توی این جور
وقتا اینکه عزیز آدم شاده
وداره اونور واقعازنـــدگی
میکنه یککم دل روگرمتر
میکنه شاید............
خزان و زمستان نیـــــز
بگذرد..بهارت آرزوست
یاحق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد