فطریه من تقدیم به آذربایجان

 

 

این روزها شاید من بیشتر از بقیه بتونم درک کنم مرگ چه معنای وحشتناکی داره ... 

دلم می گیره برای کودکی که نمی دونه غصه بی مادری اش رو بخوره یا به خرابه های خونه گرمشون نگاه کنه یا به فکر فرداهای مبهم باشه ... 

دلم میگیره برای کودکانی که ظرف چند ساعت مجبور شدن با دنیای کودکی شون خداحافظی کنن و بزرگ بشن ... 

 

لینک

نظرات 5 + ارسال نظر
سایلنت سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ http://no-aros.blogfa.com/

.................

آوا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ب.ظ

خ.ص.و.ص.ی
یاحق...

اشکین شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:08 ق.ظ http://www.hesetanhaee.blogfa.com

سلام

هم دردی ...

حمید یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ق.ظ http://saye-roshan70.blogfa.com

میدونم هنوز غم داری
میدونم هنوز هم تلخی ها هست
اما...
کنار همه ی این ها،
عیدت مبارک

به قول مهدی پژوم: به امید روزی که دیگرنباشد این غم ها

یادت نره حالا که هستیم باید زندگی کنیم
یه جورایی محکومیم به نفس کشیدن
پس اگر زنده ای زندگی کن

بومرنگ بازان سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://boomerangs.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد