.....

دلی از سنگ بیاید به سر راه وداع 

                                                               که تحمل کند آن روز که محمل برود ...

نظرات 112 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ

...

تیراژه سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

هاله
دلم برات یک یه ذره شده
کامنت حمید رو که خوندم
اشکم ریخت رو کیبرد
اون دنیا حتما جای بهتریه...آره..حتما بهتره..
ما یه روزی یه جای بهتر همدیگه رو میبینم..میبینیم..

احمد سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ب.ظ http://serrema.persianblog.ir

غم از دست دادن عزیزان سخت است ...
تسلیت میگم
خدا بهتون صبر بده
روحشون شاد

پنگوئن چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ http://pangoan2.blogfa.com

هاله عزیزم، من دورا دور میخوندمت
وقتی تو جوگیریات خبر فوت مادر عزیزتُ خوندم اصلا باورم نمیشد.
خدا رحمتشون کنه
از خدا میخوام صبر به تو و خونواده عزیزت بده

یاسمن چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ب.ظ http://www.mac07.blogfa.com

نمی دونم چی بگم...
...............................
................................

مریم شیرزاد چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

هیچی نمیتونم بگم هاله جانم....
هیچی....
چون هیچی وجود نداره که بشه باهاش درد رفتن عزیزی مثل مادر رو تحمل کرد.
فقط بخاطر راحتی اون همه چیزو تحمل کن و به جون بخر عزیز دلم ....
مراقب خودت باش

سارا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:05 ب.ظ http://gahneveshthayeman.blogfa.com/

تسلیت عرض میکنم

آوا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ

کامنت حمیدخان.....چه روزاییه این روزا
چه روزاییه.................. ازت شماره
ندارم عزیزم...........اما نگرانتم.....
کاش بهترباشی......کاش یه کوچولو
دلت آرومترشده باشه......خوش به
حالت که تا ایشون زنده بودن حق
فرزندی رو واسشون خوب به جا
آوردی......کاش این روزات زودتر
بگذره......کاشکی سبک بشه
دلت.....کاش آروم بشی......
مراقب خودت باش.............
مراقب خودت باش............
یاحق...

تیراژه پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:06 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

چه خورشید بتابد..چه پشت ابرها پنهان باشد..
چه آفتابگردان های خندان..چه یک رز سیاه و غمگین.

همیشه خورشید خورشید است و گل, گل است..
فرقی ندارد فاصله ها چقدر باشد..چند سال..چند فرسخ..چند ابر...چند آه و چند گریه..

مهم اینه که دو سمت این فاصله ها همیشه چیزی بوده و هست برای باور کردن..خورشیدی هست..و گلی نیز...

دلت آرام گل نازنین ما...

جزیره پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ق.ظ

تیراژه گفتنی ها رو گفت دیگه.... پس فقط:سلام

میلاد پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام خواهری خوبم

یادته اون روز که پیش امام رضا بودی بهم زنگ زدی گفتی میلاد هروقت میام اینجا محاله تورو فراموش کنم و میای به یادم

شنیدم امام رضا غریب نوازه

همیشه این دل غریبم آروم کرده

چه خوب میشد دوباره بری این روزها مشهد و بهم زنگ بزنی از اونجا

چه خوب میشد

سمیرا پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ب.ظ


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد