مرز

 ... مرز بین عشق و نفرت گاهی فقط یک نفسه ...  

نمی دونم تو کدوم خواب٬ می شه باز تو رو ببینم 

یا که قبل از مردنم باز٬ بشه دستاتو بگیرم  

هر چی  احساس به تو دارم٬ تو به من حسی نداری 

من هنوزم تو رو می خوام٬ تو ولی تنهام می ذاری ... 

 

کاشکی یه روزی٬ یه جایی٬ یه آهی٬ منو یادت بیاره باز دوباره 

کاشکی تو راهی٬ نگاهی٬ الهی٬ بغضمو تو دلت بذاره باز دوباره 

 

یادگار تو غمه٬ غم و اشک و ماتمه 

یادگار من دلم٬ که جلوت جون می کنه ... 

 

کاشکی یه روزی٬ یه جایی٬ یه آهی٬ منو یادت بیاره باز دوباره 

کاشکی تو راهی٬ نگاهی٬ الهی٬ بغضمو تو دلت بذاره باز دوباره  

کاشکی یه روزی یه جایی یه آهی یه جایی یه آهی

کاشکی تو راهی نگاهی الهی نگاهی الهی  

کاشکی یه روزی ...(لینک)

نظرات 11 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com

آهنگ خیلی قشنگیه هاله....چقدر غمناکه که دل آدم پر از ای کاش باشه و از اینهمه کاش هیچی درنیاد...هیچی.......

امان از اون روزی که این کاش اتفاق بیفته الهه ولی دل تو پر از نفرت و کینه باشه ....

الهه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com

اینو خیلی خوب میفهمم هاله....نه اینکه نفرت رو تجربه کرده باشم...ولی بی تفاوتی رو چرا...وقتی اون کاش ها خیلی دیرتر از اونی که باید اتفاق بیفتن....وقتی دیگه ایکاش الانت نباشن و تو گذشته ها مرده باشن...ای بابا......

مرزش فقط یه نفسه الهه ... فقط یه نفس ...
وقتی ای کاش امروزت تبدیل بشه به یه بی تفاوتی ... بی تفاوتی که ممکنه آتیش به پا کنه اما یخ وجود خودت رو آب نکنه ...
اون موقع است که یه جورایی فقط اون ته ته های دلت ریش می شه ... نه به خاطر بی تفاوتی الانت ... به خاطر لحظه هایی که می تونستی خیلی بهتر سپریشون کنی ...

الهه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com

اوهوم...شاید واسه همینه که بهتره گذشته رو به همون گذشته بسپریم و رد بشیم و ای کاش و کاشکی و این کلمات حسرتبار رو حذف کنیم از دایرهٔ لغاتمون...خیلی وقته به خودم قول دادم که از کاشکی استفاده نکنم...نه به زبون نه توی دلم...بعضی وقتا موفق میشم گاهی هم نه...اما خیلی بهترم...خیلی...تو هم امتحانش کن عشقم....

الهه این روزها به طرز غیر قابل باوری آرومم ...اینقدر آروم که خودم هم باورم نمی شه ....
همه چیز خرابه اما من آرومم ...
راستش بعضی مواقع آدم خیلی بدی می شم ... اونقدر بد که می شینم فکر می کنم ... می دونم تو آینده چه اتفاقی می افته ... مثل روز روشنه ... ولی دلم می خواد بشم یه کوه یخ ...

مریم نگار دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ

...با دلت راه بیا...کنار بیا...
...بغلش بگیر و آرومش کن..
...نگذار حتی یه لکه کوچولو از نفرت هم بهش بشینه...نگذار..
حیف دلت نیست...
..بزار بلندتر پرواز کنه...بزار دلت افق های دورتری رو ببینه...از زمین کنده بشه...آسمونیتر بشه..
...عشق حقیقی رو لمس کنه...

سارا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

کاشکی یه روزی یه آهی...شاید یه جایی
پر از حرفه همین جمله

سمیرا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ

هاله عزیزم ،نمیدونم شاید هرچی بگم شعر و شعار باشه
ولی خوب کاشکی.....!!!!!!!!!!!

نینا دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ب.ظ

لایک به مریم نگار
هاله دور خودت تنیده نشو

مهربان دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ http://mehrabanam.blosky.com

کاشکی یه روزی هر اتفاقی بیفته که تو دوست داری....

دل آرام سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

برای دل تو میگم "کاشکی" ، اما دلم نمیخواد دوباره این راه رو بری ...

دکولته بانو پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ

چقدر کاش و کاشکی ... یعنی کسی هست که این حسو تجربه نکرده باشه !؟

مامان مانی جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.maniyooshi.niniweblog.com

ماااااااااااچ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد