معامله

من به تو و خدایت ایمان دارم 

تو هم به من و باورهایم ایمان داشته باش ...

نظرات 18 + ارسال نظر
مامانگار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ

اووووووووووووووووووووووول...
...ایمان و باور.....
...باور به باورهامان ...
...چه صلح پایداری !!


صلح پایدار خیلی قشنگ بود مامانگار جونم

مامانگار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

...گفتم مینیمالیست شدی هاله جان...!!
...خوبه..کم و گزیده...عصاره و چکیده !!

نه به جان هاله
مامانگار قبل از نوشتن این پست ذهنم خیلی آشفته بود
اصلا نمی دونم چرا و به چه دلیلی این رو نوشتم
تازه بلافاصله بعد از نوشتن هم نتم قطع شد

فاطمه شمیم یار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ

سلاممم جان خواهر...
معامله ی جوانمردانه ایست که....

سلام عزیز خواهر
آره جوانمردانه است اگر ...

هاله یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ب.ظ http://assman.blogsky.com

معامله کردن هم سخت شده ..اعتماد ها ته کشیده!

آره هاله
خیلی سخت شده

دخترک زبون دراز یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com

معامله منصفانه ایست

کیانا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

منصفانه س ولی قبول نمیکنه...
اگه قبول میکرد خووب بوود و کلی توو زندگی جلو بودیمااااا

نمی دونم کیانا
اصلا کی باید قبول کنه ؟؟؟؟

م... دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

این معامله دارای پیش فرضی است که ممکن است انجام آن را غیر ممکن سازد.

پیش فرض: ایمان داشتن فرد به خدایی و لزوما تبعات آن

لذا کسی که به خدایی ایمان دارد، لزوما دارای چهارچوبهای معین و محدوده هایی است که به هرکس و هر باوری ایمان نمی آورد.

موفق باشید

راستش رو بگم آقای زهتابچی متوجه منظورتون نشدم
این دو خط رو بدون هیچ قصد و غرضی نوشتم یعنی نمی دونم زمان نوشتن به چی داشتم فکر می کردم ...
کاش اینقدر سخت نمی نوشتید
.
.
.
تا جایی که من می دونم و می فهمم اگه به خدا ایمان آوردی و اون رو حاضر و ناظر دیدی دیگه از چیزی نمی ترسی حتی از اعتماد به دیگران ...

م . ح . م . د دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ق.ظ http://baghema.blogsky.com/

باشه ، سعی خودمو میکنم

تو هنوز بچه ای بچه

آوا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ق.ظ

باورهایت را باور ندارند
مشکل همین است
چون خودشان راهم
باور ندارند..مشکل
من های بی پایان
ماست که دست
آخرهیچکداممان
یکدیگر راااا باور
ندارییم م م م
یاحق...

به به آوا جان
دلم برای کامنت های شب دارت تنگ شده بود
من های بی پایان ...

پونه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ق.ظ

فرزانه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

ایمان!!!!!! خیلی وقته که گمش کردیم:(

محدثه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

باشه بابا!
دارم!
چرا میزنی؟!!

من و زدن ؟؟؟؟
یعنی اینقدر خشن نوشته بودم نانازی؟؟؟

م... دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ

من متوجه هستم که بدون هیچ قصدی بوده و این جملات عام و فراگیره ولی باز هم همون مطلبی که گفتم صادق است و این معاملات و تفکرات دیدی یک بعدی دارند در حالی که ابعاد وجودی انسان، ایمان و زندگی دارای ابعاد بسیار زیادی است لذا اینطوری نمیشه بهشون نگاه کرد یا دربارش بحث کرد، حالا قصد من یک یادآوری بود و در اینجا مجال و فرصت بحث در این باره نیست.
موفق باشین

حالا یک سئوال: این آقایی که میگین کی هست؟

عام و فراگیر؟؟؟؟
"مجال و فرصت بحث در این باره نیست" چرا نیست ؟ اتفاقا اینجا بهترین جا برای بحث است
اما جواب شما : شما خودتون رو نمی شناسید ؟؟؟؟

آناهیتا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام هاله جانم
با لغت معامله در مکالمات دلی کاملا مخالفم چون دل با معامله هم خوانی ندارد...دل مبادله می کند
ایمان آوردن به دل پاک کار هر کسی نیست...از نظر من انسانی که ایمان دارد عاشق می شود، صبوری می کند...صبر، ایمان است...تعهد است...

و در آخر اینکه...تو که ایمان آوردی، به خودباوری رسیدی...

آنا

میس ایکس دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ http://saatsefr.persianblog.ir

اما بیشتر وقتها باورهایمان را به جرم اینکه با خدایشان تطابق ندارد، به دار مجازات مى آویزند...

میس ایکس
خوشحالم که هستی
هیچ وقت از دار زدن خوشم نیومده

تیراژه دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

معامله ی خوبیه
من و او که در آخر به کفر رسیدیم هر دو مان
امیدوارم آخر قصه ی تو بیش از اینها باشه هاله ی عزیزم

تیراژه یعنی اولش ایمان بود که به کفر رسید؟
با این حساب مسیر رو اشتباه رفتید کاش برگردید ...
.
.
من دیگه قصه ای ندارم تیراژه که آخر داشته باشه

کورش تمدن دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
باشه
بعدش چی؟

یعنی من فقط منتظر این تایید و باشه شما بودم ها
بعدش رو دیگه بی خیال
مهم همون باشه است دیگه

ندا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://hamnafas-60.blogsky.com

سلام.مطلب جالبی بود.خوشحال میشم بمنم سر بزنی

سلام
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد