امروز

خسته تر از همیشه از پارک ساعی می یام بیرون و مثل همیشه راهی می شم سمت مترو ... تو راه تا برسم کلی دری وری بار خودم می کنم ... کلید رو تو قفل می چر خونم وارد یه خونه ساکت و خلوت می شم ... بلافاصله می رم سمت کولر و روشنش می کنم بی خیال لباس عوض کردن می شم و روی اولین مبل که رو به روی دریچه کولره ولو می شم سرم رو به عقب تکیه می دم و پاهام رو می ذارم روی میز عسلی این کارم باعث می شه شیشه میز تکون بخوره ... مهم نیست چقدر از این کار بدم می یاد مهم اینه که چند دقیقه راحت بشینم٬ با آخرین ذره های انرژی شالم رو باز می کنم و چشمهام رو روی هم می ذارم ... 

امروز شرکت به خاطر خرابی فن ها خود خود جهنم بود٬ تیرماه داره تموم می شه اما من هنوز کلی کار دارم٬ آشفتگی ام٬ انتظار الکی عصر ... همه این ها با هم می تونست دلیل خوبی برای خستگی باشه ... 

چشمهام رو باز می کنم بدون این که سرم رو بچرخونم چشمهام رو حرکت می دم انگار اولین باره وارد این خونه شدم آیینه شمعدون سر عقد مامان روی میز٬ بوفه های بزرگ و شیکش که اینقدر دوسشون داره٬ دو تا نخل های بزرگ گوشه هال٬ ستون های سنگی پاگرد٬ تلوزیون بزرگی که با متعلقاتش گوشه هال خودنمایی می کنه٬ لوستر های شیکی که گوی های کریستالش به خاطر باد کولر آهسته تکون می خوره و تلالو اش روی دیوار منعکس می شه٬ مبلهای استیل و ... هم چیز برای یه زندگی راحت وجود دارد پس چرا من احساس راحتی نمی کنم ...  

از بی حوصلگی خودم حرصم در می یاد بلند می شم تموم چراغ ها رو روشن می کنم یه آهنگ شاد می ذارم لباسهام رو عوض می کنم یه چرخی تو خونه می زنم همه جا رو مرتب می کنم می رم تو آشپزخونه یاد دو شب پیش می افتم که داشتم با عجله آشپزی می کردم و بابا از در اومد تو نمی دونم چه فکری کرد شاید یه لحظه فکر کرد شدم همون هاله قدیم و اونوقت شونه هام رو از پشت بوسید و من چقدر شرمنده شدم ... 

پی تشکر و عذر خواهی نوشت: من رو ببخشید بابت تموم بد خلقی های این چند وقته بابت کمرنگ بودنم و ... از همدلی تون ممنونم ٬ مرسی از این که هستید ... 

نظرات 27 + ارسال نظر
یاور پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ

قربون دایی برم که این قدر تو رو دوست داره

وظیفه مون بود عسل بانو

تیراژه پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام هاله بانو جان
این روزای بیقراری و بیحوصلگی میگذره عزیزم
طبیعیه تو این شرایط به هم ریخته باشی..
هر طوری که هستی برامون عزیزی
مواظب خودت باش

مامانگار پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

...هاله جان ..امیدوارم این تعطیلات باعث بشه که خستگیها و دلتنگیات برطرف بشه !..و با روحیه همیشگی که ازت سراغ داریم ببینیمت !...
...تلخی هارو با شیرینی های زندگیت محو کن..و به وجودشون بخند !..
...قرررررربونت بانوجان !..

رها پویا پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

عزیییییزم. قربونت بشم . حق داری...

پریسا ادیسه پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://odiseh.persianblog.ir/

همه چی رو مجسم کردم. . . اون نخلا رو دوس داشتم. . . اولین بار اومدم خونه تون، چشمم به اونا خورد اول همه. . .
حتا می تونم مجسم کنم کجا نشسته بودی. . .
غصه نخوز. . . این روزها هم می گذرن بالاخره

کیانا پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

تو عزیزخانومی خودمی
کم کم همه چی عادی میشه ،نه نمیشه گف همه چی عادی میشه اما خب ...بهش عادت میکنی
این خوبه که از بیحوصلگیت حرصت درمیاد ،این یعنی یه پیشرفت

تو اشتباه یا خطایی نکردی که عذرخاهی میکنی قربونت برم من
اونم یه وظیفه بود و از سر علاقه (چرا اینجا آیکون بوس نداره؟؟؟)

فرزانه پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

این حستو کاملا درک میکنم. آخه منم خیلی وقته که دنبال فرزانه 8 سال پیش هستم!

دلارام جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ق.ظ http://delaramam.blogsky.com

این روزها سرت حسابی شلوغه .این حالاتت هم احتمالا برای همین خستگی چند وقتته .ایشالا که زودتر خوب بشی عزیزم.

کیانا جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

کجااااااااااااااااااااااایی خوشگل خانومی من؟؟؟؟

الان من دوس دارم همینجوری الکی بهت بگم من شام میخامکی برسم خدمتون؟؟؟؟؟

محدثه جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

سلام عسسییییییسممممم!!
دلم خیلی واست تنگ شده!
خوبی؟
وااای!! شامی که تو درست کرده باشی خوردن داره هاااا!!!
خسته نباشی از کار...

mohajer جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

تو نور و گل و دشت و بارانی

هرررررررررررررررررررر
منم که اصلا تو رو نشناختم
چی شده هوس کامنت گذاشتن کردی؟؟؟؟؟
حالا چرا مهاجر؟؟؟؟
یاد اون شعر داریوش افتادم:
ای پرنده مهاجر
ای پر از شهوت رفتن
فاصله قدر یه دنیا است
بین دنیای تو و من ...
تو رفیق شاپرکها
من تو فکر گلمونم
تو پی عطر گل سرخ
من حریص بوی نونم ...

آوا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ق.ظ

خوشحالم که بهترید هاله بانو
الهی که شادی هایت
هر روز پر رنگ تر از
دیروزت باشد
یاحق...

پونه شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.rozhin-maman.persianblog.ir/

ای جان
الهی شکر که یه کم به خودت اومدی وقدر چیزایی رو که داری دونستی
چه غذایی میشه اون غذایی که تو درست کنی.

فاطمه (شمیم یار شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ

سلامم هاله جان
نوشته ات با همه سادگیش حس های خوب تداعی می کنه..

دلارام شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

اومدم یه سلامی عرض کنم هاله جون .

هاله یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ق.ظ

میگم ما هاله ها توی ادا دراوردن برای خوب بودن استادیماااا..
من هم از این نقشا برا مامانم زیاد بازی میکنم
ولی خودم که میدونم چه غوغاییه توی ذهنم

محدثه یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

خصوصی.

علیرضا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

:)
سلام
هاله بانو
تابستونم کم کم داره تموم میشه
پاییز میاد با نسیم خنکش و برگایی که زیر پامون فرش میشن
زمستون میاد و برف
بعدش بهار میاد و تازگی ...
و دوباره خلی زود همه چی خوب میشه
خیلی زودددددددد

سلام
حالا کو تا تابستون تموم بشه تازه گفته سلام
.
.
.
یعنی می شه همه چیز دوباره خوب بشه ..........

جزیره یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااام هاله بانو
خسته نباشید واقعا.

واقعا ما شرمنده شدیم که اولین حضورتون تو وبمون مصادف شد با اون پست
من خوبم ولی مدلینگ اشپرخونم....


به پیشنهاد همسر برادرمان رفتیم یک دوری در سطح شهر زدیم انهم با اهنگ های شاد با ولوم ته شاید فراموش کنیم چه به سرمان امده، ولی وقتی برگشتیم یادمان امد فردا باید ان دکوراسیون داخلی اشپرخانه را تحویل استاد دهیم و روز از نو روزی از نو...

ولی خوبم هاله بانو. الهی همه ی دردها مثه پاک شدن مطلب سیو شده در کامی باشد که بتوان دوباره جبرانش کرد

سلام برجزیره عزیز
عیبی نداره عزیز جان
چقدر من خیابون گردی با آهنگ اونم با ولوم بالا رو دوست دارم
عیبی نداره عوضش خاطره شد

ماشا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ http://bluman.persianblog.ir/

سلام دوست من.
خوشحالم که قابل دانستی و باز هم به دیدارم آمدی.
من همیشه دوستی ات را پاس میدارم.
باز هم بیا.
منتظرت هستم.

سلام ماشا
من همیشه بلاگت رو دوست دارم یه حس خاصی توشه
منم همین طور
حتما به روی چشم

وانیا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام
برا من که هاله جدید و قدیم وجود نداره یه هاله گل دارم که خیلی دوسش دارم
بانو خوشبحالت چقدر چیز خوشگل دارین اونجا
شامم بلتی بپزی؟
یه سوال تو اون ساعت که تو رفتی خونه بقیه کجا بودن؟

سلام عزیزم
هاله قدیم خیلی هاله خوبی بود دل من که براش یه ذره شده
آره تا دلت بخواد وسایل خوشگل داریم
بله شام هم بلدم بپزم
بابا که هنوز برنگشته بود خونه مامان هم به دلیل شکستگی پاش خونه خواهریه

یلداشون اینا! دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://www.yalieshtebahi.blogfa.com

هاله جونی مرسی که هستی و اینجا میشه تو نوشته هات دیدت.امیدوارم خندون ببینمت تو نوشته های بعدیت.

آسانا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ق.ظ http://asanaaa.blogfa.com/

سلام هاله جان:

خوبی؟

موقعیت و شرایط زندگی باعث میشه آدم تغییر کنه

واقعا آدم به قدیمی و جدید تقسیم میشه چون هر روز تغییر میکنه

امیدوارم روزهای زندگیت شاد و زیبا باشه

تیراژه دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام هاله بانو جان
یه کم نگرانتم
بیا یه آپ کوچولو بکن و بگو اوضاع چطوره
همبازی عزیز کودکی در چه حاله؟
پای مامان بهتره ایشالا؟
خودت خوبی قشنگم؟
خوبه که کامنتهای کوتاهت تو وبلاگهای دوستان رو میبینم وگرنه دلواپس میشدم

حدیث دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ق.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

سلام عزیزممم
همه ما ها تو یه مرحله از زندگیمون این حالت بهمون دست میده..حالت خستگی و نارضایتی..
نگران نباش گلم ایشا.. زود از این حالت بیای بیرون..
همیشه باش..

کیانا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااله بانو من اصن قهرررررررررررررررررررررر میکنممممممممممممممم
خو یه پست بذار دیگهههههههههه .....
بچچه بدددددددددد

گذاشتم به خدااااااااااااااااااااااا

مامان مانی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ق.ظ http://www.maniyooshi.niniweblog.com

به به هاله خانوم . می بینم حالت خوب شده! ایشااله همیشه شاد و پر انرژی باشی. راستی از اینکه زود زود به پسملم سر میزنی، میسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد