قاصدک

دستم رو آوردم جلو و رو هوا گرفتمشون  

پنج تا قاصدک که بهم چسبیده بودن .. دستم رو مشت کردم مبادا باد ببرتشون ... یاد بچگی هام افتادم اون موقع ها که دنبال قاصدک ها می دوییدم و وقتی تو دستم زندونیش می کردم قبل از اینکه مشتم رو باز کنم یه آرزو می کردم و آروم مشتم رو باز می کردم تو دلم می گفتم خدا جون دُم نداشته باشه آخه نمی دونم از کجا فهمیده بودم که اگه قاصدک دُم داشته باشه حامل خبر بده و اگه بی دُم باشه خبر خوش ... اگه دُم داشت در دم پرپرش می کردم و اگه بی دُم بود دوباره می فرستادمش تو هوا تا بره پیش یه نفر دیگه ... 

دستم رو آوردم بالا مشتم رو مثل کودکی ها باز کردم دیدم هر پنج تا قاصدک دُم دارن خندیدم باد می یومد دستم رو گرفتم بالاتر گذاشتم باد قاصدکها رو با خودش ببره ...    

قاصدک ! هان،چه خبر آوردی؟

از کجا وز که خبر آوردی ؟

خوش خبر باشی،اما،‌اما

گرد بام و در من 

بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا 

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس 

برو آنجا که تو را منتظرند 

قاصدک

در دل من همه کورند و کرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ  

با دلم می گوید 

که دروغی تو ،دروغ 

که فریبی تو ،فریب  

قاصدک! هان، ولی ... آخر ... ای وای 

راستی آیا رفتی با باد ؟

با توام،آی! کجا رفتی ؟ آی

راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی،جایی؟

در اجاقی طمع شعله نمی بندم،خردک شرری هست هنوز؟

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند   

                                     "اخوان ثالث"

نظرات 39 + ارسال نظر
تیراژه جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام هاله بانو
دم داشتن یعنی چی؟
یعنی کف دستت مرطوب بشه؟
خوب از کجا میشه فهمید اون رطوبت مثلا مال عرق خود دست نیست تو این گرما یا هیجان یا حالا هرچیز دیگه؟
الان دعوام میکنی میدونم....باشه..بی خیال ..ولی حال و هوای پستت رو خیلی دوست دارم..و شعر اخوان رو...

سلام عزیزم
تیراژه منظورم رطوبت نبود دٌم بود اگه دقت کرده باشی همه قاصدک ها یه زایده ای دارن که تو بچه گی من به اون می گفتم دٌم
نه بابا چرا دعوا کنم من باید درست می نوشتم رفتم اصلاحش کردم

تیراژه جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

ضمنا 7تا قاصدک بذار کنار واسه اینکه بعدا بذاری بین صفحه های کتاب شعر اخوان ثالثی که میخوای برام بخری به خاطر اول شدنم تو کامنتهات ...حتما عکس خود اخوان هم رو جلدش باشه ها!!!

به روی چشم کتاب رو برات می خرم اما قول ۷ تا قاصدک رو نمی دم

دلارام جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:31 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

آخی قاصدک .من هنوزم که هنوزه قاصدک میبینم ،کلی آرزو میکنم و فوتش میکنم.نمیدونم تاحالا آرزوهام براورده شده یاه نه ولی این خوشحالی و امیدش رو دوست دارم.
از اخوان ثالث زیاد خوشم نمیاد نمیدونم چرا ولی این شعرش رو دوست داشتم

آره دلی قاصدک انگار با خودش امید می یاره
اخوان ثالث مخاطب خیلی خاص داره نمی خوام بگم کلن اما درصد بیشتر شعرهاش سیاسی

کلاسور جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ http://celasor.persianblog.ir

خوب کاری کردی که ولشون کردی، این خبری خوبیه برات !!

کورش تمدن جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام بانو
عالمی داشت بچگی
شعر خیلی قشنگی بود
بانو نبینم این حس یاس رو داشته باشیا
حتما خبرهای خوبی میرسه براتون
امید باید داشت

سلام جناب تمدن
یادش به خیر دوران بی دغدغه ای بود شاد اگه می دونستیم که الان چه اتفاقاتی رو باید تجربه کنیم هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
.............
...................
..........................

افشین شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ق.ظ http://rooidad3.persianblog.ir

[گل] [گل] [گل] [گل] [گل]

درود گرامی

بروزم با :

برنامه روزانه مردان ملتهای مختلف به شرح زیر اعلام می شود


[گل] بیا پیییییییییشم .....


بله
سلام
می رسم خدمتتون

لاهیگ شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ق.ظ http://laahig.blogfa.com

چقدر این شعر رو دوست دارم هاله و چقدر دلتنگه کتاب شعر "اخوان" شدم.

نبینم دلت گرفته باشه دوست جونم. فردا مهمونی دعوتم, ای کاش بودی با هم میرفتیم, آخه نمیخوام برم٫ ولی میدونم اگه بودی با هم میخندیدیم خیلی, دلیلش رو تو پست جدیدم مینویسم
خیلی بووووووس.

الهی کاش اینجا بودی پیش خودم
کاشکی بودم لاهیگ یه دل سیر می خندیدیم با هم
برو خوش می گذره
منم یه دنیا بوس و بغل

کیانا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

وااااااااااای چقد قاصدک دوس دارم ...هنوزم که هنوزه دوس دارم دنبالشون بدوم خیلی حال میده ...
دانشکده مون کلی قاصدک داره و منم عین این بچچه ها اون وسط همیشه دارم خرابکاری میکنم
فک کنم ترم دیگه منو به خاطر ضرر رسوندن به اموال عمومی دولت زام ندن دانشگاه

خوب قربونت برم حالا که دانشکده تون کلی قاصدک داره عجالتا یه هفت شون رو برای من خشک کن که بذارم لای کتاب تیراژه بهش بدم

ارش پیرزاده شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://arashpirzadeh.persianblog.ir/

من این شعر اخوان خیلی دوست دارم

منم خیلی دوسش دارم آقای پیرزاده
پر از حرفه ...
اون قسمتش که از رفتن قاصدک پشیمون می شه رو خیلی دوست دارم

م . ح . م . د شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.baghema.blogsky.com/

میبینم که تو ریدر اومدی بالا

هوررررررررررررررررررررررررا درست شد
ولی محمد صبحی کلی آدرس داشتم که باید لینک می کردم نشد که آخر سر لقمه رو هزار بار پیچوندم و اول تو بلاگ لینک کردم بعد رفتم سراغ ریدر دست آخر دوباره برگشتم تو وبلاگ اونهایی رو که اضافه کرده بودم پاک کردم
هررررررررررررررررررررررررررررررر
ببین من چقدر نابغه ام

محدثه شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

من تا حالا دم قاصدک ندیدم!
همیشه میبردم در گوشم اما هیچی نمیشنیدم.اونوقت میبردم نزدیک دهنمو حرف دلمو میگفتم تا ببره به اونی که میخوام برسونه.یادش بخیر...
شعر خیلی قشنگی بود.
مثل همه شعرای اخوان

ای جانم نانازی
یاد بچگی بخیر چه دوران قشنگی بود ....
من با این شعر اخوان زندگی کردم ....

دلارام شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ

یعنی کار کی میتونه باشه محمد ؟

خوب معلومه خودم
چی خیال کردی فکر کردی الان می گم کار محمد؟؟؟

کیامهر شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام هاله کبابی
عزیز ور پریده
ببین عمو کیامهر
واست چی چی خریده

عجب پست قشنگی
نوشته بودی امروز

الهی قاصدکهات
همشون دم بریده


.
.
.
مرررررررررررررررررررررررسی
من الان کم آوردم باور کنید

فرزانه شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

خیلی سال که ابرهای همه عالم در دلم می گریند:(

خدا نکنه عزیزکم

پریسا ادیسه شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://odiseh.persianblog.ir/

دوست داشتم. . .

پری یاد بچگی هام اشکم رو درآورد ...

رها پویا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

اتفاقا هاله من اون قاصدک دونه دارها یا به قول خودت دم دارها رو بیشتر دوست میداشتم.
این شعر قاصدک اخوان هاله روانی ام میکنه. یه حس خاصی بهم میده. طبق معمول یک کرور خاطره رو زیر و رو میکنم...

رها عین خودمی
قربونت برم خواهر بزرگه

م . ح . م . د شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.baghema.blogsky.com/

کار جریان انحرافیه دلارام ...

شعر بابابزرگو ببین !! حقا ک بابابزرگه ب خدا ... ببین با ماها مثه نوه هاش برخورد میکنه !


حسسسسسسسسسسود
چطور برای تو بنویسه حرفی نیست حالا فقط واسه من ۴ خط شعر نوشته
می دونم دیگه الان از حسودیته

کیانا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:44 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

هررررررررررررررررر به کامنت کیامهرخان

کیانا تو ام

فرشته شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

قاصد تجربه های همه تلخ...

با دلم میگوید که دروغی تو دروغ...

که فریبی تو فریب ....
خوبی فرشته جونم؟

لاهیگ شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 ب.ظ http://laahig.blogfa.com

هاااااااااااله٫ ببین عمو کیامهرت چه کامنت با حالی گذاشته؟

لایک بسیار

عاشق اون کامنت شدم
چیه نکنه تو هم حسودیت شده
این پست فقط ابر چند ضلعی رو کم داره که امیدوارم بیاد ... خیلی دلم می خواد ببینم چه کامنتی برام می ذاره ....

دلارام شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:05 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

چه جریان مفیدیه محمد
کیامهر شعرت خیلی باحال بود

دلی؟؟؟؟؟؟
دارم برات

دلارام شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

محمد ، کیامهر برای اونهایی که سنشون بالاتره حکم عمو داره
هاله جون عاشقتمممممم ، عصبی نشو ،شوخی بود ، خوب؟

هررررررررررررررررررررررررر
فکر کردی من ناراحت می شم نه قربونت برم
تازشم خیلی هم خوشحالم که بزرگترم هر چی دلم بخواد می تونم بهتون بگم

کیانا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

دلارااااااااااااااااااااام ، هاله بانو میکشتت

تازه منم میخام شما دوترو بکشم ...آخه جرا اینقد تند تند آپ میکیند آدم بهتون نمیرسه ...
دلتون میاد من پیرزن به نفس نفس زدن بیوفتم اینقد دنبال شماها دویدم

مگه من قاتلم کیانا
تازه اون میلاد رو هم می خوام بدم دست پونه
من و این کارها
من دل نازک مهربون .....
خوب قربونت برم ندو آهسته بیا می رسی

آسانا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://asanaaa.blogfa.com/

سلام:

آره راس میگی یادش بخیر

ولی من چن بار ارزو کردم براورده نشد

به خاطر همین هر سری قاصدک میدیدم پر پرش میکردم اینجوری بیشتر خوشم میومد

ایشالا قاصدک خوش خبر خبرای خوب و محشری برات بیاره

سلام آسانا
یادش بخیر
الهههههههههههههههههههی
ای شیطون
آسانا برای اولین بار امیدورام این جوری بشه

مکث شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://maks2011.blogsky.com

هاله من هنوزم وقتی قاصدک می بینم احساساتی می شم. هنوزم آرزو می کنم و فوت می کنم به قاصدک. هنوزم در خیالات کودکی هایمان غرقم در رابطه با قاصدک...

زری وقتی قاصدک می بینم یه حس سبکی بهم دست می ده ........
به قول تو غرق می شم تو گذشته

کیامهر شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

راستش من هیچ وقت به دم قاصدک ها توجه نمی کردم
نمی دونم شاید قاصدک های محله ما دم نداشتن
شایدم اصلا براشون مهم نبود
من قاصدک رو آروم می گرفتم تو دستم
و آرزو می کردم
و چشامو می بستم و می سپردمشون به دست باد
حس خوبی داشت
به همین خوبی که نوشتی

نمی دونم کی این فکر رو کرده بود تو مخ من که اگه دم داشته باشه بد
.
.
.
امیدوارم زندگیت با مهربان همیشه و همیشه پر باشه از قاصدک های بی دم ...
قشنگترین آرزوم براتون همینه ...

جزیره شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ب.ظ

سلام
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه شعر زیبایی بود هاله بانوووووووووووووووووووووووووووووووو

یادش به خیر.بچگی ها من هم خیلی قاصدک دوس داشتم البت به دمش توجه نمیکردم .تو گوشه کنارای حیاطمون معمولا قاصدک پیدا میشد.وقتی میگرفتمش ارزو میکردم بعد ولش میکردم.اقا شانس که نداشتیم باد نمیومد هی ما حرص میخوردیم هی میگرفتیمش هی به زور پف میکردیم که بره نمیرفت

سلام جزیره جان
مرسی
خیلی باحال بودی عزیزم

جزیره شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://jaziretabrik.blogfa.com/

زاستی هاله جان شما چرا اینقدر حرص میخوردی واسه اینکه نمیتونستی منو لینک کنی؟ریلکس ریلکس


میگما منم یادم اومد که کلا وبم لینک ندارهخوبه شما گفتی که من یادم اومد

عزیزم می شه هاله بخواد کاری رو انجام بده و نشه نگوووووووووووووووووو
لینکت کردم خوشگلم

حبیب شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



قشنگ بود

مرسی آقای بداخلاق عصبانی اخمو

گندم شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://gandomak.blogsky.com/

سلام
چقدر خوشحالم از اینکه با دوستی با این احساسات نازنین و دوست داشتنی آشنا شدم
خیلی قشنگ نوشتی انقدر قشنگ که دلم یه جوری شد
یاد بچگی های خودم افتادم
چقدر دنبال قاصدک ها دویدم
چقدر با تموم قدرتم فوتشون کردم تا برن تا اون دور دورا
چقدر تو اون سوراخ کوچولوی وسطشون که اون موقع ها تو عالم بچگی م فکر میکردم چشم قاصدک زل زدم و حرف زدم به امید اینکه ببره حرف دلمو تا...
مرسی هاله ی عزیز برای حس خوبی که بهم دادی

سلام گندمک
مرسی عزیزم منم خوشحالم
مرررررررسی
خدا کنه هیچ وقت آفت بهت نزنه گندمک

لاهیگ یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://laahig.blogfa.com

---آره خیلی با حال بود.
------چرا حسودی کنم آدم حال میکنه وقتی میبینه دوستش عموی خوبی داره

-------آره٫ منم ازش خبری ندارم ولی مطمئنم میاد سر میزنه
---------آخرش نیومدی با هم بریم مهمونی



بی نظیر بود
خدا رو شکر گفتم حتما تو هم آره
منتظرش می مونم
اون مهمونی بخوره تو سر عمه ام
صد سال سیاه نمی خوام نه تو بری نه خودم بیام

مامانگار یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ

...مرسی هاله جان..که این شعر قشنگ اخوان ثالث رو آوردی !!..
...یاد این شعر با صدای محشر شاملو افتادم...
..قاصدک..هان چه خبر آوردی !..
...چه شعر زیبا و چه صدای گرمی !!..

سلام مامانگار جونم
این شعر بی نظیره مامانگارم

م . ح . م . د یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.baghema.blogsky.com/

البته با این اوصاف هاله بانو باید بشه ی عموی کیامهر ، ببخشید مامان بزرگش !


ببین من اینجا مادر بزرگ همه هستم تو خیلی دیر متوجه شدی بچه

تلاش یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ http://hadafbozorgman.blogfa.com/

عالی..
خوبی عزیزم؟..
چه می کنی با خونه نو..

نگو تلاش جان نگو که می خوام برم اراک گردن بعضی ها رو بزنم
خیلی سخته منم که کم هوش بیچاره می شم تا راه بیفتم

بهار یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ

خیلی قاصدک دوست دارم. هیچوقت قاصدکی رو پرپر نکردم.هیچوقت هم فکر نکردم که خبر بدی میتونه بیاره. هنوز هم دیدن قاصدک خوشحالم میکنه...

شعره خیلی قشنگ بود. ممنون:)
ممنون بابت تمام حسهای قشنگ این پست...

سلام بهارم
مرسی از بودنت

رها بانو یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com/

سلام هاله جونم ...

چه عالمی داشت بچگی ... حتی دیدن یه قاصدک و فوت کردنش هم ذوق زدمون می کرد ... دیگه هیچ وقت اون حسهای قشنگ کودکی برنمیگردن ... درسته که قاصدکها همون قاصدکهای همیشگی هستن ولی ما ...

سلام عزیزم
آره رها بانو جونم حسهای قشنگ کودکی دیگه هیچ وقت بر نمی گردن

جزیره یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://jaziretabrik.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
همین که زنده موندم خوبم
بعدشم هاله جان این شتریه که بالاخره باید یه جا بخوابه دیگه حالا ایران نشد باید یه جا دیگه به دیگه چه بهتر بره بلاد کفر

سلام
الهی همیشه زنده باشی بچه
بیچاره آدمهای بلاد کفرررررررررررر

لاهیگ یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ http://laahig.blogfa.com

هااااااله جوووووووووونم.
چقدر عصبانی شدی سر اون مهمونی ؟ بابا اگه با هم بودیم ٫ میرفتیم و کلی میخندیدیم٫ تازه کلی با خرگوشها بازی میکردیم.
وااااای اگه اینجا بودی٫پس کلی کتک کاری داشتیم


کلی بوووووس


تو مگه نمی دونی من غیرتیم

لاهیگ یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://laahig.blogfa.com

ای جونم٫ بابا کرتیم به مولا

بخدا منم همچین بی غیرت نیستم ولی زندگی به سختی بهم یاد داده که نباید زندگی رو از اینکه هست٫ سخت تر گرفت.

فدات بشم لاهیگ جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد