بارون

تو ماشین منتظر نشستم

برای این که حوصلم سر نره آهنگ های گوشی رو بالا و پایین می کنم

حواسم پرت شیشه جلو می شه

قطره ها اینقدر قشنگ خودشون رو می کوبن به شیشه و بعد آروووم سر می خورن پایین

یه صدای گوش نواز ...

یادم نیست آخرین بار کی اینجوری آروم نشستم و بارون رو تماشا کردم

چشمام و می بندم، دلم می خواد فقط بشنوم ...

همه از دور می شنیدن بغض دریا تو صدامه

همشون به هم می گفتن غم دنیا تو نگامه

همه درهاشون رو بستن

تنها موندم زیر بارون

تنهایی گاهی یه مرزه بین آزادی و زندون

از نفس افتاده بودم اومدی، راهم و گم کرده بودم اومدی

جاده خالی و بدون نور ماه 

ماهم و گم کرده بودم اومدی ...

در ماشین که باز می شه، سوز سردی می یاد تو 

چشمام و  باز می کنم

کاش می تونستم حال خوشم و منتقل کنم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد