-
رنجیده
جمعه 11 آذرماه سال 1390 22:56
کسی که زود می رنجه زود می ره٬ اما زود هم برمی گرده کسی که دیر می رنجه دیرتر می ره٬ اما دیگه برنمی گرده حالا زود می رنجی یا دیر ؟؟؟؟
-
دیشب
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 13:58
دیشب شب سنگینی بود ... الان چند شبی هست که خیلی بد و سنگینه اما دیشب ... حالت خوب نبود می دونستم ... می تونستم درکت کنم اشکهات مهار نشدنی بود وقتی دستم رو آوردم که اشکهات رو پاک کنم چشمهات رو بستی و سرت رو برگروندی همین که آه کشیدی گفتی خدایا یه لحظه تنهام بذار می خوام ناله کنم نمی خوام آهم دامن کسی رو بگیره ... با...
-
برای تو که می دانم هنوز هم منتظری ...
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 14:04
می خواهم گذشته را به گذشته بسپارم و آینده را بی خیال شوم و در حسرت یک بوسه در حال زندگی کنم٬ اما حسرت بدون گذشته بی معنی است ... می خواهم گذشته را به آتش بکشم٬ آینده را نابود کنم و در انتظار دیدنت حال را سپری کنم٬ اما انتظار با خاکسترهای گذشته بی معنی است ... پس دفتر گذشته را ورق ورق می کنم٬ به انتظار آینده یک حال...
-
من و ...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 20:16
ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن ای که حرفای قشنگت من و آشتی داده با من من و گنجیشک های خونه دیدنت عادتمونه به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه باز می یایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی من و گنجیشک های می میریم تو اگه خونه نباشی همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفهام بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفسهام عطر...
-
مملکته داریم آخه ؟؟؟؟
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 08:34
-
پست های بو دار (۵)
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 16:19
وقتی از اینجا می ری ینگه دنیا بعد ازت می پرسن چی کاره حسنی؟؟؟؟ همه چی رو می بری زیر سوال حتی پدر و مادر و مملکتت رو ... بعد که دلت تنگ می شه و بر می گردی می ری خدمت AGHA و یه غلط کردنم نامه هم امضا می کنی ... اما الان این پدرته که باید دنبال مهری بدوئه که دبی روی پرونده ات زده مرگ مشکوک ا.ح.م.د *ر.ض.ا.ی.ی ( لینک مرتبط...
-
پست های بو دار (4)
شنبه 21 آبانماه سال 1390 21:39
صبحی بهش می گم اسرائیل دیگه جدی جدی می خواد حمله کنه یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم می کنه و می گه باور نکن از این حرفها زیاد می زنه عصری خبر انفجار رو که می شنوه همون جوری که داره از ترس قبضه روح می شه می گه فکر کنم اسرائیل زد ...
-
امروز
شنبه 21 آبانماه سال 1390 21:36
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ... امشب چرا یه دفعه اینقدر دلم تنگ شد ؟؟؟؟
-
امید
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 21:28
گر نگهدار من آنست که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد ...
-
بی هیچ توضیحی
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 15:24
دعا کنیم رها شن اونا که توی بندن ...
-
مکعب مشکی رنگ
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 22:40
من خدا رو تو صحرای عرفات شناختم کنار جبل النور همون جایی که حوا آدمش رو پیدا کرد ... من خدا رو تو شب مثل روز روشن اما سخت مشعر شناختم ... من خدا رو تو منی میون دعاهای نیمه شب شناختم ... من لذت رو زمانی حس کردم که مدیر کاروان پرده خیمه رو بالا زد و با صدای رسا اعلام کرد قربونی ها انجام شد حاج خانم ها مبارک باشه ... من...
-
برای مامانگار
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:09
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست خدا در قلبی است که برای تو می تپد خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد ... تولدتون مبارک مامانگار دوست داشتنی
-
آرامش خاکستری
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 11:35
کلیک
-
...
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 20:31
این روزها دلم بی بهانه تنگ است چشمانم بی بهانه ابریست بی بهانۀ بی بهانه هم که نه نبودنت خودش بهانه ایست ....
-
یادباد آن روزگاران یاد باد ...
شنبه 7 آبانماه سال 1390 11:43
امروز با دیدن قطره های درشت بارون یاد فیلم دلشکسته افتادم٬ یاد نزدیک بودن این فیلم به زندگیمون ... یاد صدای خسرو شکیبایی که می خوند: شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟؟؟
-
ناراحت نباش دیگه ...
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 10:07
-
از ...
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 13:53
از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی ...
-
ترس ... آرزو ... رفتن ...
شنبه 30 مهرماه سال 1390 08:58
با این که از بی خوابی شبونه خسته بود اما سعی کرد تمام انرژی اش رو جمع کنه و از رختخواب جدا بشه ... یه نگاهی به ساعت انداخت هنوز کلی زمان داشت به آهستگی تخت رو مرتب کرد یه نگاهی به اطراف انداخت همه چیز سر جای خودش بود به آهستگی از اتاق بیرون اومد تا دست و صورتش رو بشوره و آماده بیرون رفتن بشه ... مشت اول آب رو که به...
-
پست های بو دار (3)
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 08:45
بهش می گم آخه این چرت و پرت ها چیه می گی این ضرب المثل ها رو تو کلامت استفاده نکن قبل از حرف زدن یه کمی فکر کن ... می گه به من توهین می کنی؟؟ وقتی هفتاد و چهار ضربه ش LA ق خوردی و حالت جا اومد می فهمی یه من ماست چقدر کره دار ... اونوقت دیگه نه عارفی و نه نخبه ... ( لینک )
-
فرصتهای کوتاه
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 20:43
یکی تو خواب رویایی یکی تو هوشیاری یکی با درد یکی با آرامش ... یکی رو زمین خدا یکی تو آسمون میون ابرا یکی تو آب میون موج ها ... نمی دونم زمان رفتن من کی می رسه شاید امروز شاید فردا باید یادم باشه کار نیمه تموم نداشته باشم باید یادم باشه به کسایی که دوسشون دارم یادآوری کنم که برام عزیزن باید یادم باشه که ... امروز باز...
-
بزن تار
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 20:28
بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته بزن تار و بزن تار بزن تا بخونم با تو آواز بی خریدار بزن تار و بزن تار برای کوچه غمگینم برای خونه غمگینم برای تو برای من برای هر کی مثل ما داره می خونه غمگینم بزن تار ای همیشه با من و از من قدیمی تر واسه اون که تو کار عاشقی می مونه غمگینم بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته بزن...
-
وقتی که
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 20:26
وقتی که هق هق عشق ضجه احتیاجه سر جنون سلامت که بهترین علاجه ...
-
پست های بو دار (۲)
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 20:46
بهش می گم الهی بری بهشت می گه نه بابا بی خیال بهشت٬ اون جا جای Aخو Nد ها است٬ من می خوام برم جهنم حداقل اگه شبهای جمعه دلم گرفت برم پیش هایده بشینم یه دهن برام بخونه یا جمیله رو خبر می کنم یه کم برام برقصه ...
-
شادباش
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 20:18
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد ...
-
پست های بو دار (1)
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 09:11
مسافر: آقا انقلاب ؟؟؟ راننده: نه آقا من کلا Z انقلابم ...
-
به بهانه دل آرام
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 22:39
وقتی تو اون کافه رو به روت نشستم وقتی داشتیم از همه کس و همه چیز حرف می زدیم یاد اولین باری افتادم که دیدمت .... یاد اولین دیدارهام ... تصمیم داشتم دیگه هیچ وقت از مجازی بودن درنیام ... تو مترو باهاش قرار گذاشتم اولین بار بود که می دیدمش٬ مولول (الهه) دوست داشتنی خودم ... عکسش رو دیده بودم پس شناختش خیلی سخت نبود ......
-
برای خودم
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 21:26
دیگه حوصله خوشمزگی پسرها و سر به سر گذاشتن استاد و ریز خندیدن دخترا رو ندارم ... نمیدونم این وسط چی عوض شده ... احتمالا خودم عوض شدم ... یادش بخیر اون روزهایی که خودم همداستان بقیه بودم برای اذیت و آزار اساتید ... یاد تمام اون روزهای پر شیطنتم بخیر ... یاد اون روزهایی که همیشه حرفی برای گفتن داشتم ... نمی دونم می شه...
-
من هستم
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 09:26
من برای نگرانی اشک ریختن دلشوره٬ هستم تو راحت باش ....
-
شبه مینیمال
شنبه 9 مهرماه سال 1390 08:43
یه گوشه مرتب می شینن و منتظر تا بتونن برن جلو بلکه یه لقمه نون نصیبشون بشه ... هی این پا و اون پا می شن ... هیچ صدایی ازشون در نمی یاد جلو هم نمیرن نمی دونم شاید می ترسن یا ... عاقبت گربه از خوردن خسته می شه و می ره حالا کلاغ ها با شتاب و سرو صدا به نائیلون غذا حمله می کنن ...
-
تلخند
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 13:27
بخند تلخ بخند اما بخند نذار صورتت نقش خنده رو فراموش کنه ....