پاییز  دوست داشتنی من 

با بدترین شکل خودش شروع شد

و 

با بدترین خبر هم تموم شد 

انگار  روزها و  لحظه ها دارن  تموم تلاششون و می کنن که امید رو  از من بگیرن 

و موفق هم شدن ...


نگرانم شده

- چه جوری می ری و می یای؟ تو رفت و آمدها بیشتر مراقب باش

- نگران من نباش، بالاخره یه کاریش می کنم

- می دونم، تو دیگه کاملا خود کفا شدی

سالها پیش شنیدن این جمله جزو آرزوهام بود، اما الان دیگه نه ........

بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت

کز یاد می برم که مرا برده ای ز یاد ...

...... من ولی دلم گرفته ......

و من  هنوز خدا رو شکر می کنم بابت تمام چیزهایی که ندارم و تمام چیزهایی که داشتم و ازم گرفت ....