شناخت

تو را دوست دارم  

چه فرق می کند که چــــــــرا؟ 

یا از چه وقت 

یا چطور شد که ... 

وقتی تو خواستی که دوستت داشته باشم  

چه با اشتیاق پذیرفتم ... 

حالا دیگر چـــــه فرقی می کند؟ 

وقتی تو باید باور کنی 

که نمی کنی 

و من باید فراموش کنم  

که نمی کنم ... 

..... 

........

 

گاهی باید از کنار بعضی از آدمها گذشت ... بهتره قید بعضی از آرزوها رو زد ... بذار فکر کنن که تو آدم مزخرفی هستی ... مهم این که تو فکر می کنی که اینجوری براشون بهتره ... چون تو خودت رو از هر کسی بهتر می شناسی ... 

زمان خیلی از کارها و حرف ها دیگه گذشته ...

دختر بهار

 

 

سلامی به اردیبهشت ...   

سلامی به لاله های عاشق ...  

سلامی به وسعت تمام سالهای زندگی ...   

... اردیبهشت یعنی زمان دلبری دختر بهار ...

 

......... 

هدر هدیه میلاد به مناسبت اردیبهشت ماه است ...

عسل

 

 

عسل خیلی درد سنگینیه که ابتدای سی و شش سالگی ات بشه آغاز نبودنت ... 

 


نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی ....

باید دلی داشت سپید همچو برف ...

 

 

باید شعر عاشقانه ای برای رقص دل انگیز برف در دست باد سرود ... 

... شاید هم باید آغاز شد در انتهای فصل سرد ...