....

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست

گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

از بس که به خودم زخم زدم در همه عمرم

هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست

دیریست که از خانه خرابان جهانم

بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره ترینم 

هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست  ...